2777
2789
عنوان

چگونه ظرافت زنونه داشته باشیم ؟؟(شعبه 2)

| مشاهده متن کامل بحث + 349272 بازدید | 18904 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سودابه جان من فکر میکنم تا حدی اینطوری هستم ولی متآسفانه همسرم از خانواده های سنتی هستند که اعتقاد دارند زن خونه باید فداکار و ایثارگر و از خودگذشته باشه و خودش رو وقف خانواده و بچه هاش بکنه و این تفکر رو مادر شوهرم بهش مرتب القا میکنه پس من با کوچکترین توجهی به خودم محکوم میشم به اینکه خودخواه وسرد هستم... مثلا الان پسرم تمایل بیشتری به پدرش داره تا اینکه بیاد پیش من شوهرم هم میگه به خاطر اینکه شما خونوادتون سرد هستید...
خدای مهربونم خیلی دوستت دارم.
هلو جان اکثر خانواده ها همین طور هستند منم اوایل زندگی همین مشکل داشتم و محکوم به خودهواهی و ................ میشدم در واقع من داشتم به خودم احترام میگذاشتم به روحم به بدنم و ................... من به نهضتم اامه دادم و وووووووووو بالاخره انها هم قبول کردن من خصلتم اینه
تهمینه میلانی: مادر من بدتری مادر دنیاست! می‌دانید آخر او هیچ وقت کارهایی را که مادران فداکار و مهربان انجام میدهند انجام نداده است!!! مثلا هیچ وقت نشده که باقیمانده‌ی غذای مرا بخورد یا لقمه دهنی مرا به دهانش بگذارد! او هیچوقت به خاطر خراب کردن امتحانم، برای من زار زار گریه نکرده است! یا مثلا برای اینکه غذایم را تمام کنم بشقاب به دست، دنبال من دور خانه راه نیفتاده است! به نظر من او اصلا مرا دوست نداشته باشد!! چون هیچگاه فقط برای من بستنی نمی‌خرد...او همیشه همراه من بستنی می‌خورد و بستنی خوردن من را هم تماشا می‌کند... یا مثلا وقتی من بازی کرده ام،به کناری نایستاده و برایم کف نزده!او همیشه خودش همراه من در بازیها شرکت می‌کند... به نظرم مادرم اصلا شبیه مادران مهربان و ایثارگر داستانها نیست! مادران فداکار قصه ها کمی چاق هستند! اما او همیشه مواظب سلامتی و هیکل خودش هم هست... یا مثلا هیچوقت با موهای ژولیده و لباس های کثیف و نامرتب، به تمیز کردن خانه و غذا پختن برای من نپرداخته... گاه گاهی او بسیار از من زیباتر بوده! او به جای بوی پیاز داغ، همیشه بوی خوب می‌دهد! هیچوقت نشده که مادر من به خاطر نبودن من به مهمانی یا گردش نرود یا بدون من اصلا به او خوش نگذرد! هیچ وقت کارهایی را که دوست دارد کنار نگذاشته تا فقط به کارهای من و زندگی من برسد! اصلا او کارهایی را که مادربزرگ ها می‌گویند انجام نمی‌دهد! او هیچوقت نشده که به من نصیحت کند و ساعت ها به من بگوید چه کار کنم و چه کار نکنم! او به تنهایی همه کارهای خانه را انجام نمی‌دهد تا من خسته نشوم، بلکه همیشه از من کمک می‌گیرد و مرا به کار می‌کشد! او صبح به صبح مهربانانه اتاق مرا مرتب نمیکند و انجام کارهای مرا به عهده نمی‌گیرد! او همیشه دلش را به بافتن موهای من یا درست کردن غذای مورد علاقه ‌ام، خوش نمیکند! گاهی به علاقه خودش و دیگران هم توجه میکند و برای خودش کتاب می‌خواند... اصلا او هر کاری را که دلش بخواهد انجام می‌دهد!شاید یادش رفته که مادر است و مادران نباید کارهای مورد علاقه شان را انجام دهند!!! ولی در هر حال مادر من اینطوری است... ولی یک چیز را می‌دانید؟؟؟ مادر من مادری است که مرا از"مادر شدن"نمی‌ترساند! حالا خوب می‌دانم که می‌شود هم مادر باشم هم زندگی خودم را از دست ندهم... مادر بشوم و هویت انسانی خود را به کناری نگذارم... می‌دانم که لزومی ندارد برای مادر بودن دچار خودفراموشی شوم و ادامه زندگی خودم را در زندگی فرزندانم جستجو کنم... حالا می‌دانم که هم می‌شود خودم باشم و هم یک مادر،حتی یک مادر "خوب"
خدای مهربونم خیلی دوستت دارم.
چند فصل خوندم بازم میزارم . اینم یه جمله از کتاب ایین زندگی خداوندا به من صبرعطا کن انچه راکه غیرقابل تغییراست بپذیرم . شهامت عطاکن تاانچه راکه. قابل تغییراست تغییردهم . بینش ودانایی عطا کن تااین دوراازهم تشخیص دهم .
خانوم گل انشاله روح پدرتون همیشه در ارامش باشه هلو عزیز..متنی ک گذاستی فوق العاده بود،میشه گفت خلاصه ای از همه حرفهای ما بود...عالی بود....کاش منم همچو مادری بشم
هر پرهــــــیزکار گذشـــــــته ای دارد و هر گناهکار آینده ای پس ، قضــــــــاوت نکن . . .
سلام دوستان صبح زیباتون بخیر و شادیییییییییییییییییییییییییییی امروز شهر ما هوای بسیار دل انگیزی داره توی مسیری که به اداره میرسیدم ایستادم به آسمان زیبا چشم دوختم و چندتا نفس عمیق کشیدم واقعا صبح عطر خوشی داره .... خدای خوبم شکرت که نعمت دیدن این زیباییها را در این روز و این سال به من عطا کردی... کمک کن همه بندگانت نعمت درک و دریافت این نعمات ارزنده تو را داشته باشند...
خدای مهربونم خیلی دوستت دارم.
واااااااااااای خانم گل عزیز باید بگم که با شما همدردم سال پیش پدر عزیزم که یکی از بزرگترین نعمت های خدا به من و خانواده ام بود را به طور ناگهانی از دست دادم واین برای من در زندگی اوج ناامیدی و افسردگی بود اصلا نمی تونستم خودم رو با شرایط وفق بدم اصلا زندگی بدون حضور و وجود پدرم برام کابوس شده بود حتی حال و حوصله رسیدگی به نوزاد سه ماهه ام را نداشتم پسرم که در شرایط بسیار سختی و زودتر از موعد به دنیا اومده بود و مراقبتهای خاص خودش رو می‌طلبید... هرشب خواب پدرم رو میدیدم و هر روز داغون تر از روز قبل بودم با خودم می‌گفتم من این زندگی از سر اجبار را میگذرونم تا عمرم تموم بشه و برم پیش پدرم من خیلی به پدرم وابسته بودم البته بیشتر دلبسته بودم تا وابسته ریا نباشه پدرم انسان بزرگی بود و برای من و خواهرام بزرگترین تکیه گاه و پناهگاه و چون از نظر احساسی به مادرم وابسته نیستیم مخصوصا من ضربه خیلی خیلی بزرگی بود... جونم برات بگه که اصلا نمیتونستم خودم و زندگیم رو جمع و جور کنم به شدت از همسرم فاصله گرفتم و رابطه مون هر روز سردتر و سردتر میشد تا اینکه تصمیم گرفتم برم مشاوره داخل اینترنت هم خیلی سرچ میکردم بحث های روانشناسی رو و به دنبال این با این تاپیک و تاپیک سیاست زنانه آشنا شدم راستش اوایلش که مطالب رو می‌خوندم با خودم میگفتم هیچکدوم از بچه های اینجا مشکل منو ندارند و راحت زندگی خودشون رو میکنند و میخواهند سطح زندگیشون رو بالا ببرند... اما کم کم به خودم اومدم و دیدم انگار کسی تو این دنیا اصلا به فکر من نیست حتی همسرم نمیبینه که من چقدر داغونم خانواده همسرم هم مخصوصا مادرش نهایت سواستفاده از سردی رابطه من و همسرم میکرد و خودش رو میچسبوند به همسرم تو این اوضاع روحی من ... پس من باید خودم به خودم کمک کنم و نزارم این غم باعث بشه بقیه چیزهایی که تو زندگی دارم از دست بدم اول باید همسرم رو سمت خودم بکشم و خانواده خودم رو انسجام بدم و بعد از این ماتم خودم رو بیرون بکشم و زندگی شادی رو درست کنم .. نمیگم که کاملا موفق بودم اما الان دارم نهایت تلاشم رو میکنم البته اول با کمک خدا و بعد بچه های خوب اینجا تا به خودم و زندگیم سر وسامان بدم و خودم رو شاد نشون بدم حتی بدون وجود و حضور پدر عزیزم... روح همه رفتگان شاد و یادشان گرامی ببخشید پرحرفی کردم
خدای مهربونم خیلی دوستت دارم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز