میدونین همسر ادم لجبازیه.
تعریف میکنم ببینید کدوم حق دارن.
سال قبل رفتیم سفر ما خونه جدا بودیم خانوادم خونه دیگه.داییم همون شهر بساری بود حالش خیلی بد بود همسرم زنگ زد پدرم دایی بستریه بریم عیادتش پدرم گفت باشه اماده شو بریم همین ک اماده شدیم بریم پدرم گفت نه خودمو باجناقت میریم شما بچه ها تنها نزار همسرمم ناراحت شد گفت اماده شین بریم خرید تو بازار ک رفتیم مادر و خواهرامو دیدم تو بازار میگشتن همسرمم گفت بابات منو نبرد تا تو نزاحم خرید رفتناشون نشین . میدونم نقشه رو هم خواهرم کشیده بود. روز بعدش داییم فوت شد تو بیمارستان از اون زمان دیگه شوهرم قهر کرد. البته شوهرم از اول همیجوری بود همش نق میزد