ما رفته بودیم ویلای داییم با پدرم اینا بعد دیگه بابام گفت شبو بمونیم چون شب رو موندیم شوهرم و خانوادش گفتن که چرا شب رو موندی بابام با پدرشوهرم دعوا کرد که گفت یعنی به من اعتماد ندارین
اومدم خونه مون شوهرم اخم و تخم کرده چیکار کنم
آخی عیب نداره دوست داره
کم کم درست میشه
چرا گذاشتی بابات وارد بحث بشه
ازدواج همینه دیگه خونه پدرت هم نمیتونی بمونی
کلا ازدواج یعنی محدودیت
این حساسیت ها هست وقتی داییت شوهرت رو میخاد و احترام میزاره چرا نباید با پدر مادرش ی سلام احوال پرسی ساده بکنه
میدونم درکش برات سخته ولی واقعیت داره مادرشوهرت پیش خودش میگه پسرمون رو میخان ما رو نمیخان .
واقعا احترام گذاشتن هیچی از آدم کم نمیکنه
مادر شوهرت حتی توقع داشته اونا رو هم دعوت کنید
که اینم ایده بدی نیست حالا نه اینکه همیشگی بشه و توقع اا رو بالا ببره
ولی اگه تنها مشکلشون همین احترام دیدن و دعوت شدن بود من جای تو بودم خودم دعوت میکردم
بیخود کردن باید شوهرتو ادب کنی مگه میشه تا این حد دخالت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز