یکساله هم با خانواده من و هم خودش قهره رفت امد نداره فقط و فقط با برادر بزرگترش خوبه منم از اون و زنش متنفرم ادنای زرنگی ان و سلیطه. خونه اشون شهرستان نزدیکمونه
روز اول عید هرچی گفتم بریم عید دیدنی خونه پدرم نرفت گفت باهاشون کاری ندارم منو بچه ها رو رسوند بعد چندساعت برگشتبم خونه پرنسس قهر کرده بود مردک نفهم. حالا چند روزه میگه بریم خونه داداشم عید دیدنی شهزستان اولش گفتم نمیرم خونه داداشت بعد هربار گفت ب بهانه روزه گرفتن نرفتم گفتم خودت برو میگه نه من تنها کجا برم عید دیدنی. میخواستم بگم چطور گذاشتی تنها برم خونه پدرم عید دیدنی ولی حوصله بحث بعدشو نداشتمو سکوت کردم. حالا میگه روز عید فطر میریم عیدی خونه داداشم.
چه کنم برم یا نه