ببین یک سری چیزا مادر شوهرا انگار میخواد ازت بیگاری بکشه یکسری چیزا واقعا نرماله
مثلا همون حیاط شستن تگر در ورودی شما به اونجا باز میشه و شما میتونی از اون حیاط استفاده کنی و جز مشاعاته
باید در نظر بگیری که عرف اینه یک بار تو یک بار اون
اگر بیاد کلا شستن اونجارو بندازه گردنت و با اینکه اصلا تو از اونجا رد نشس و جز حیاط خصوصی خودشه میشه بیگاری
یا نمیدونم وقتی میری مهمونی اش حالا نه اینکه دختراش بشینن نگاه کنن ولی اینکه نمیدونم ظرف ها رو بشوری حالا یک بار بخوای کمکی کنه آب بکشی ظرف ها رو اینا رو نمیشه بیگلری
ولی اگه بیاد نمیدونم کار خونه بندازه گردنت اون میشه بیگاری
هرچیزی در حد تعادلش
حالا که شوهرت این همه خرج کرده
دختر دانا و باهوشی باش
یه جوری رفتار کن نه سیخ بسوزه نه کباب
یه جوری که حداقل ۱۰ سال بی تنش اونجا باشی
نه که به خاطر چیز های پیش پا افتاده دعوا های بزرگ پیش بیاد و مجبور به ترک اونجا بشی
چند تا خواهر و برادر داره شوهرت؟
حالا که قبول کردی به خوبی بزار بگذره،از الان بهش نگو جبهه بگیره،وقتی رفتی سرخونه و زندگیت با شوهرت صحبت کن اون هم کمکت بده همیشه تو نشور ،،انشاله بعدش که باردار شدی که. دیگه نمیتونی بشوری،فکر کن مستاجر هستین یک سری کارها و باید انجام بدی،،, حالا از این حرف ناراحت نباش وقتی رفتی تو خونه رفتار درست انجام بده
مهم نیست کی راضیش کرده اگر پخته رفتار کنی از اون جا بودن کلی لذت میبری
حتما حتما با شوهرت برو یه مشاوره خوب
الان نامزدین به حرفت بیشتر گوش میده
الان وقتشه برید
بعد عروسی قطعا مخالفت میکنه
اگر روش رفتار رو ندونی به مشگل میخوری
شوهرمنم اون خونه مون باهزارزحمت ساخته بودبجز اینکه پول مصالحه داده بود خودش کارکرده بود ولی وقتی دیدیم نمیشه دادیم اجاره رفتیم یه خونه دیگه الان شوهرم میگه کاش 6سال اینجامستجربودیم اونجاباهم زندگی نمی‌کردیم الان حتی احترام بین من واونها خیلیییی زیادشد دوری واقعا دوستی
شما از همه چیز خبر ندارید
شوهر من می‌تونست خیلی راحت بره یه جای دیگه خونه بگیره ولی به خاطر تنهایی پدرومادرش خونه رو بالای خونه اونا ساخته
من میگم حالا که شوهرم به خاطر پدرومادرش اینکارو کرده و منم به احترام اونا قبول کردم برم اونجا بشینم
چرا مادرشوهرم از الان باید واسم خط و نشون بکشه؟
شغل شوهرم طوریه که پنجشنبه جمعه ها می‌ره ماموریت بعد مادرشوهرم برگشته به من میگه هروقت پسرم می‌ره انگار ۲سال ازش دورم اصلااا طاقت دوریشو ندارم یعنی منظورش اینه که تا آخر باید همینجا بخونید چون من طاقت دوری پسرمو ندارم
سم تراز زندگی بامادرشوهر نیست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز