ما یکی از فامیلای دورمون، دختره سبزه و چاق و قد بلند بود
درس نخونده بود تا دیپلم خونده بود
پدر و مادرش سالها بود با هم دعوای بدجور و اختلاف شدید داشتند
از نظر مالی صعیف بودند
بعد مادر دختره هرکی تو فامیل پسر داشت چشم داشت که بره برای دخترش و واسطه می کرد یکی را که بره بگه بیا اینا بگیر...حتی یکی بود پسرش شاگرد میوه فروشی بود این چشم به راه بود که بیاد دخترش را بگیره.... مادرش خیلی نذر و نیاز می کرد برای دخترش....
خلاصه زد و یه دکتر اومد دخترش را گرفت. دکتره قد بلند سفید خوش تیپ خانواده عالی وضع خوب و ...همه چیز تموم....
دختره ازدواج کرد و خدا را شکر از همه نظر زندگیش عالیه
فقط بعد از ازدواجش یه دفعه لهجه اش ، ادبیاتش تیپش و برخوردش عوض شد😄😄😄😁😁😁😁
برای همه کلاس می گذارند
به بقیه خصوصا کسانی که پسر داشتند و اینا نگرفتند بی احترامی یا بی محلی می کنند و خلاصه دختره خیلی کلاس می گذاره و همه جا هم صاحب نظره و با غرور وارد مجلس میشه و حرف میزنه
این کارهاش خنده دار و چندشه
ازدواجش هم سنتی بود و جاریش پیداش کرده بودو واسطه شده بود.....
فکر کنم جاریش گشته بود یکی را پیدا کرده بود که مطمئن باشه از خودش سر نباشه.....
جالبه که حالا برای همون جاری هم کلاس می گذاره