بچه که بودم رفتیم خونه ی مامان بزرگم
مامان و بابام تو ماشین بودن و متتظر بودن من زنگو بزنم که اگه کسی خونه بود اونا پیاده شن
زنگو زدم که عمم جواب داد و گفت ستایش جان کسی خونه نیست ( راستش چون عمم خیلی ادم بد اخلاقیه تعجب کردم از لحنش )
رفتم به مامانم اینا گفتم بابامم زنگ زد به بابا بزرگم و پرسید کجایین زنگ زدیم ندا ( همون عمم ) جواب داد گفت کسی نیست
بابا بزرگم گفت ما بیرونیم ندا هم باهامونه:/