اره حاج اقا گفته بود همزادش خوبه و کاری باهاش نداره. گفته بود اذیتش نمیکنه. من و خواهرم نزدیکش میشیم مخصوصا من که چندوقت یکبار میرم پیشش حتما اذیتم میکنه. الان یادم افتاد یه بار کلی خندیدیم شب بعد خوابیدیم من کنار دیوار بودم بعد باصدای جیغ من همه بلند شدن فقط هم بابام راصدا میکنم ( شوهرم میگه یه بارم منا بگو 😂) قشنگ تنش را حس کردم کنار تنم و احساس کردم کسی بهم میخواد دس بزنه. و اندامش را حس کردم. اون شب دیگه هیک کس نخوابید 😂😂😂