کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

چند بار نوشتم و پاک کردم 

با اینکه اینجا کسی نمی‌شناستم باز روم نشد ... 

منم🥲

امشب حرفای همه کاربرای این تاپیکو من میفهمم

چ درد بدیه😅

🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

چقدر دلم گرفت با پیامت 

الان اوضاعتون چطوره؟ 

میدونی من مشکل مالی نداشتم ولی خانوادم نرمال نبودن تو فشار روانی بزرگ شدم

وااای من عاشق جا مدادی کتابی ها بودم...شب و روز تو رویاش بودم.....ااااااخ...دوستام وقتی باز و بسته شدن میکردن......دفتر مشقامو پاک میکردم از اول می‌نوشتم

معلمم دعوام میکرد چرا کثیف مینویسی....فصل گوجه سبز می‌آمد همش آب دهنمو قورت میدادم...سال اول راهنمايي کاپشن نداشتم مدیرمون همیشه میگفت چرا بدون کاپشن میای میگفتم من گرمایی.. همیشه آرزوی یه جفت دستکش داشتم....خییییییلی هم مغرور بودم..مادرم نهایت تلاشش و میکرد که لباسام خوب باشه...ولی اونم زورش نمی‌رسد...هر هفته  با اتوبوس واحد میرفت میدان تره بار گونی بزرگ ذرت می‌آورد میزاشت رو گولش تا خانه....آب‌پز ش میکرد داداشام می‌فروختند....

بگو تخلیه بشی

منم تو فشار روانی بودم😂

الان خوبم

حالم خوبه

خداروشکر

فقط بعضی وقتا یهو بعضی خاطره ها مثل خوره حمله میکنن به قلبت به ذهنت میوفتی ی گوشه 

فرداش بازم یادت میره تا چند هفته یا چند ماه بعد...

به خانوادت فکر کن بخدا اونا گناه دارن 

اونا خودشون کم مشکل ندارن بعد تو هم بخای خودکشی کنی 🥺

فقط میتونم بهت بگم جانزن 

من خودم ۱۹سالمه ولی خانواده من بعد از ۴۰،۵۰سال زجر و عذاب و دربه دری و فقر و کار و...الان دارن یه زندگی بهتر میسازن ما هممون خیلی سختی کشیدیم...مطمئنم شما هم میتونین

🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺میدونم وقتی یه زخم تروما میشه 

از داخل میخورت 

بنظرم سرتو به کارای ایینده و حال سرگرم کن 

منم فشار روانی تحمل کردم گاهی یادم میاد ارزوی مرگ دارم ولی چه میشه کرد دست ما نبوده

آخ از دست معلم های بی‌شعور...اول سال شغل پدر و میپرسیدن....من پدرم کارگر شهرداری بود میگفتم کارمند شهرداری.....دختر عموم تو کلاسم بود ...آب میشدم جلوش

هييييي خدا

قلبم درد اومد براتون

مامانت چكار ميكنه ميتوني كمكش كني 

خداروشکر عزیزمم 

بهش فک نکن خودتو مشغول کار درس بچه خانواده کن 

گذشته دیگه رفت

چه قشنگ