آبجیم سال اول ازدواجشونه و سرماخورده واسه همینم پدر شوهر و مادرشوهرش بهونه کردن ما نمیایم خونت که مریض نشیم بعد خواهرم خیلی سادست و اصلا تو باغ نیست اونم جلو جلو گفته من میرم بیرون شب یلدا و نیستم خونه ،بعد حالا من از اینطرف دارم حرص میخورم که این رسم یلدایی رو از دست نده چون فقط سال اول ازدواج از این خبرهاست بعدش میترسم پشیمون بشه ،الان نمیدونم چه جوری و چی به آبجیم بگم که کوتاه نیاد و انتظاره به جا اوردنه این رسم رو ازشون داشته باشه که بعدها که سنش رفت بالاتر پشیمون نشه اخه زورم میاد اینو بچه دیدن ،شما فکر کنید آبجی منم مثل خواهر خودتونه شما بودید چیکار میکردید و چی بهش میگفتید که این حرف تو کله اش بره و دست از مقاومت برداره ،چون مغروره میترسم بهش یه چی بگم بعد بگه تو دخالت نکن ولی میشناسمش بعدها پشیمون میشه خیلی براش نارحتم الان که اونا هم دارند سو استفاده میکنند ازش
حق با توعه
چقد این دختر اعصاب خورد کنه
مغزش تاب برداشته
بذار تو همین حال بمونه گوربابای وسایلی ک از دست مادرشوهر در بیاد تهش منته
وقتی ابجیت بچه اس چراشوهرش دادین؟
اگه بچس چرا پ ازدواج کرده😬
تو عقد خانواده پسر یلدایی میارن
سال اول بعد از ازدواج خانواده دخترخانم
فتنه ننداز
شاید برای عید جبران کنن براش
عزیز احساس نمیکنی بیش از اندازه داری دخالت میکنی؟!
بعدم تا اونجا که من میدونم وظیفه ای اگه باشه برعهده مادرشماست ایشون باید یلدایی بیارن
عزیزم خوبه که بفکرشی
ولی اجازه بده خودش تصمیم بگیره
و نه بگو به خانواده همسرش بگه وقتی خوب شدم برام یلدایی بیارین
درحد همین حد
بله شمادخالت نکن
بعدم خواهرت منظورت خودتی؟
من اینقد بی لیاقتم همین یلداییم برام نخواهند آورد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز