2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 108816 بازدید | 1340 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

خب خب این تایپک مخصوص خودمه:)

اصرارفامیل درکودکی به پدرکه بروبرابچه هات لباس شب عیدی بخرگناه دارن ولی توجه نمی کرد

گریه کردن وحرص خوردن هرساله نزدیک عید،جهت خریدلباس وبعدش شنیدن سرکوفتهای زیادتاچندماه که پول منوشماتموم کردین ولی مافقط یه سال یکبار لباس می خریدیم:))

تحقیرشدن توی مدرسه چون پول نداشتم بابقیه بچه هابرم ساندویچ بخرم

مراسم عقددوستم روچون پول گل خریدن نداشتم،نرفتم

دادن پس اندازعیدی هام برای خریدن کتابای کنکور

استرس بیش ازحدطبیعی برای قبولی دانشگاه چون می دونستم تنهاراه ادامه دادنم قبولی توی دانشگاه دولتیه

پوشیدن مانتوی کهنه ی دبیرستان  وحتی شلواری که پاره شده بودتوی دانشگاهی که دختراش هرروزلباس نومی پوشیدن وبادیدتحقیرنگات می کردن

وامان امان امان ازنگاه فامیل توی دورهمی هاوقتی همشون غذای خوب برای خوردن داشتن وسفرشون تکمیل بودوبرنامه ی سفرشون به راه وماهیچ مانگاه.... 

خوره ی استرس آینده که سنم داره بیشتروبیشترمیشه باوجود به اصطلاح پدری که هیچ پشتوانه ای برامون نذاشته واینکه هیچ وقت خواسته نشدیم؛)

ببخشیدطولانی شد...هیچ وقت نمیبخشمت بابا،ازت خیلی شکایت دارم خدا...


همسرم منم دقیقا همینه 🥺هفته ی پیش به. 7سال بالاخره راضیش کردم بریم دندوناشو نشون دندونپزشک بده بزور ...

بله همسر من خودش  از ۱۵ سالگی کار کرده و خرج هودشو دانشگاه در اورده و گفت تعطیلات عید دانشجو بودم امدم پس تعطیلات عید سه روزش که تعطیل بوده بقیه اش رفتم کار گری تا خرج دانشگاه دربیارم تابستانم همینطور پدر مادرش. فقط بچه پس انداختن وعین خیالشونم نبوده چی میشن 

یکی دیگه یعنی کی؟؟

دیدی یکی دونفر تو تاپیکا باهم دعواشون میشه میرن تاپیکهای همو نگاه میکنن وهمدیگرو آزار میدن

لطفا لایک نکنید💗 تا اخربخون ، اولش اینکه شیدای فاطمه(س) دومش  👈 عاشق اهل بیتم عشقم دلیل داره بخون تا بدونی چرا نور امیدم هستن بخصوص حضرت فاطمه توسخت ترین شرایطم آب رو اتیش بودن.👈👈👈یکی بهم یه تهمت ناحق زدبدجوردلم شکست گفتم به من نگفتی به حضرت فاطمه گفتی خودش جوابتوبده یه هفته بعدسرنماز با دل شکسته درقران باز کردم میدونی چی اومد نوشته بود:کسانی راکه به مریم تهمت ناروا زدن را به سزای عملشان میرسانیم...(اسمم مریمه)دوروز بعد اون ادم با گریه والتماس زنگ زد وحلالیت خواست گفت پاکیت بهم ثابت شد به ناحق اون حرف وزدم حلالم کن که تمام زندگیم داره از هم میپاشه.این فقط یه نمونه از بزرگی خدا وقران واهل بیته که تو زندگیم دیدم,💖💖💖

برا تو چی خرید عروسی و طلا نگرفتن ینی برات؟

چرا عزیزم همسرم الان ۳۴۳۵ سالشه بهترین عروسی  فامیلو برا من گرفت ششصد نفر فقط دعوتی داشتیم فقط لباس عروسم ۲۰ تومن کرایه اش بود چون پدرم وضعش  خوب بود همسرم سنگ تموم گزاشت و طلاهم زیاد برام گرفت همسرم وضعش الان خوبه خداروشکر الان معامله کردیم تحت فشاریم یکی دوسال وگرنه خداروشکر  حتی نزاشت جهیزیه بیارم گفت پدر من هزارتومن کمک نکرده پدر تو چرا بده ولی پدر من قبول نکرد بجا ش ماشبن برام خرید

بلاخره خدا نگاش کرده و همسر درست حسابی و باشعوری مثل توبهش داده ۰بنده ی خدا🥺

بله همیشه میگه ولی منم شانس اوردم همسری مثل شوهرم خدا بهم داد خداروشکر نمونه یه مرد کامله برام خیلی ازش راضیم خدا حفظش کنه  از اخلاق رفتار پاگی درستی و زرنگی با غیرت با ارزه بودن وصادق بودن کل خانوادم از من که تک دخترم بیشتر دوسش دارن 

یک عروسی رفتم چون لباس خوب نداستم هنوز تو ذهنمه. شاید رد شده اما خیییلی روزا با عذاب وجدان خریدن ردش ...

اون پسره که دوسش داشتی بهش رسیدی  نمک تو نعلبکی خیلی خندیدم

منم سفره نداشتیم بجای سفره کیسه مینداختیم   بعد فامیلاسرزده میومدن خونمون من از خجالت آب میشدم تازه مادرم بشقاب نمیاورد تخم مرغ آبپز میاورد روهمون کیسه یه تیکه نان میدادبهمون تخم مرغو روهمون یه تیکه نان له میکردیم میخوردیم واقعا بعضیا فقط واسه حسرت اومدن دنیا ،من موندم خدا اون دنیا میخواد جواب مابدبختارو چی بده آخه این همه بی عدالتی 

چه تاپیکی .هی روزگار یاد چه روزایی افتادم . نمی‌دونم گناهمون چی بود اینهمه سختی و بی پولی بکشیم . الان میفهمم خیلی ها حق دارن میگن بچه دار نشید واقعا بچه واسه آدمای شرایط سخت و فقیر نیست . 

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده درشب ظلمانی ام ماه نشانم بده💙❤️

بخام بگم میشه یه کتاب نوشت 

همین قد ‌که از مدرسه میومدم بوی کوکوسیب زمینی از خونه همسایه ها میومد  من دلم میخاست فقط یه لقمه بخورم 

و ما جز نون خالی چیزی نداشتیم 

همون نون خالی هم پدرم میگفت بندازی جلو سگ بهتر شماهاس 

چون براش منفعت نداشتیم 

معتاد بود حتی شلوار توخونگی که دخترهمسایه مون بهم عیدی داد و برد فروخت برامواد

از کتک زدن و بد بیراه گفتنش که هیچی نگم بهتره ولی من همیشه حسرت یه لباس نو حسرت یه غذای خوب مثلا همون کوکو وماکارانی به دلم موند بعدشم به زور شوهرم داد یکی بدتر از خودش که هفت ساله شب و روزم عذابه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز