نینی سایت: به نظر من شیرینترین لذت دوران بارداری برای هر زنی آن توجه خاصی است که همسرش به او دارد، این که مرتب زنگ میزند، میپرسد: «حالت چطوره عزیزم، رو به راهی، نینی مون چطوره، امروز بچه خوبی بوده، مامانشو اذیت نکرده، امروز هوس چی کردی عزیزم...» محبت بیش از اندازه همسرم برایم لذتبخشترین حس آن دوران بود. احساس میکردم به اندازه تمام دنیا بلکه بیشتر برای همسرم اهمیت دارم و این دوست داشتنها، احترامها روی جنینم تاثیر فوق العادهای دارد. این که همیشه حواسش به من بود تا کوچکترین کمبودی نداشته باشم و از هر جهت تامین باشم، به من حس غرور میداد، انگار مرا مثل یه شاهزاده در یک قصر با تمام امکانات نگه میداشت. حیف که این خوشبختی زیاد دوام نیاورد. هنوز یک ماه و نیم به تولد دوسالگی پسرمان، پرهام مانده بود که آن اتفاق افتاد و همسرم را از من گرفت تا حسرت نبودنش را تا همیشه روی دلم داشته باشم. دوست دارم همین جا به همسرم بگویم: محسنم تا همیشه دوستت دارم.
حالا بعد از این اتفاق، بزرگترین دغدغه من این است که چطور میتوانم برای پسرم یک مادر نمونه باشم. دلم میخواهد همه کاری برایش بکنم. از وقتی پسرم به دنیا آمد همسرم او را دکتر پرهام صدا میکرد... این شوخی او آنقدر تکرار شد که دیگر همه پرهام را همین طوری صدا میکردند. حالا که دیگر همسرم نیست، دوست دارم بتوانم تمام زمینهها را فراهم کنم تا پسرم به بهترین نحو بزرگ شود و به جای خوبی برسد. تازه دارم میفهمم مادرانی که به تنهایی بچهشان را بزرگ کردهاند و بچههایشان هم به جاهای خوبی رسیدهاند واقعا از هر جهت نمونه بودهاند. میخواهم پسرم را به کلاسهای استعدادیابی بفرستم، در کلاس زبان، نقاشی و کلی کلاس دیگر ثبت نامش کنم تا استعدادهایش به بهترین شکل پرورش پیدا کند، میخواهم آرزوهای همسرم را برآورده کنم تا روحش شاد شود و به من افتخار کند. چند روز پیش برای کلاس استعدادیابی اقدام کردم ولی گفتند سن پسرتان کم است، اغلب کلاسهای دیگر هم از سن 5 سال به بالا پذیرش دارند و پرهام من هنوز سه سالش هم تمام نشده. نمیدانم الان باید چه کار کنم؟ میخواهم برای پسرم کاری کنم شاید کمی آرام و قرار به من برگردد. کاش مادران دیگر مرا راهنمایی کنند و از تجربیات خودشان بگویند. از خدا میخواهم قدرت، بینش و دانشی به من بدهد که بتوانم به بهترین نحو زندگیام را مدیریت کنم.
مامان پرهام
نظرات شما
جدیدترین پرامتیازترین