2783
دردِ دل‌های مامان/ من یک کارمند باردارم!

دردِ دل‌های مامان/ من یک کارمند باردارم!

1394/11/11 بازدید3847

نی‌نی سایت: من یک زن کارمند هستم؛ البته بگذارید این طوری بگویم که من یک زن باردار کارمند هستم و مجبورم صبح زود سرکار بروم. صبح زودی که باید بخوابم و استراحت کنم و به تغذیه خودم برسم مجبورم بنا به دلایلی سر کار بیایم. خیلی سخت است که باردار باشی، هوا سرد باشد و تو از رختخواب گرم و دلپذیرت دل بکنی و بیایی سر کار.

از مسیر راه و چاله‌وچوله‌های خیابان که بگذریم، 9 ساعت نشستن پشت میز و زل زدن به مانیتور کامپیوتر بدترین کابوس من است. خیلی از روزها به خودم قول می‌دهم که از فردا دیگر سر کار نیایم، در خانه بمانم و از خودم و بچه‌ام مواظبت کنم. با خودم فکر می‌کنم که اصلا نیازی به بیمه و حقوق کارمندی ندارم. ولی دوباره صبح فردا وقتی هنوز در رختخوابم و چشم‌هایم را هم باز نکرده‌ام، به خودم می‌گویم: «پاشو دختر! پاشو برو سر کار! بچه خرج داره، اون که نمی‌فهمه تو خسته‌ای...» و دوباره روز از نو.

در محیط کار که هستی نمی‌توانی با بچه‌ات حرف بزنی و قربان صدقه‌اش بروی... نمی‌توانی هی با شکمت بازی کنی و ذوق کنی از این‌که داری مادر می‌شوی و تا چندوقت دیگر بچه‌ات را بغل می‌کنی... البته اینکه به خاطر کار کردن باید در محیط مردانه قرار بگیرم و با وضعیت بارداری‌ام معذب باشم، برایم چندان مشکلی به وجود نیاورده، چون مدام نشسته‌ام و کمتر راه می‌روم، بیشتر اوقات هم سعی می‌کنم مانتوهای بلند بپوشم تا شکم بزرگم برای دیگران جلب توجه نکند. هر چند که این نشستن‌های مداوم می‌تواند برای خودم و بچه‌ام بد باشد. باید حداقل به ازای هر 1 ساعت نشستن 10 دقیقه راه بروم، اما من از این فعالیت جا مانده‌ام. بیشتر مواقع به روزی دو،سه بار تنفس کوتاه در هوای تازه بسنده می‌کنم و دوباره بر می‌گردم پشت میزم. خیلی سعی کردم که شرایط کاری‌ام را تغییر بدهم و روزهایی از هفته را سر کار نیایم اما خب کار که «خونه خاله» نیست تا هر وقت خواستم بیایم و هر وقت خواستم بروم! باید تحمل کنم؛ البته من تمام تلاشم را می‌کنم تا آخر سال را سر کارم بمانم و بعد بقیه زمان بارداری‌ام را در خانه باشم و از لحظات آخر آن حداکثر استفاده را ببرم.
شاید بقیه مادرهای کارمند مثل من باشند و دل‌شان بخواهد عقربه‌های ساعت بچرخند و بچرخند تا زمان رفتن به خانه و استراحت کردن برسد تا به خودشان و کارهای خانه‌شان برسند. واقعا بقیه مادران کارمند با بارداری‌شان در محیط کار چه می‌کنند؟

 

مامانِ بهنیا

  

ارسال نظر شما

login captcha

به نظر من زندگی کردن تو کلان شهرها زندگی آدما رو به فنا میده

میشه با یه هزینه خیلی کمتر تو یه شهر کوچیکتر با عشق زندگی کرد

میشه نگاهتو نسبت به کارت عوض کنی و تو شهر خودت دنبال کار بگردی

در واقع هر چه که در پی آنی، آنی   


سلام خانومای خوشگل باردار که فرشته های زندگیتونو حمل میکنید و از وجودتون بهشون میدید.

من 25 سالمه و کارمندم.   تازه ازدواج کردم   و خداکمکمون کرد تا بتونیم یه برنامه ریزی برای زندگیمون داشته باشیم.

با همسرم که بیشتر رفیق و همسفرمه تصمیم گرفتیم تا سال 1401 که قسط خونمون تموم میشه و یه خونه مستقل و اتومبیل داریم و یه پس انداز کوچیک برای اومدن فرشته کوچولو دوتایی با هم بریم سر کار و بعدش که دیگه قسطی نداریم و امکانات اولیه برای یه زندگی ساده و عاشقانه جور هست من دیگه سرکار نرم و وقتمو بذارم برای فرشته کوچولو زندگیمون که یا کاوه میشه یا سرمه     

منم تو ماه 8 بارداریم و هر روز میام سرکار. خدارو شکر رییس و همکارای خوبی دارم. اما کار کردن تو این شرایط برام واقعا سخت شده. همش برای سلامت بچه م نگرانم. مخصوصا که این اواخر دردم بیشتر شده. از خدا میخوام به همه مادرهای شاغل سلامتی و توان بده که بتونن فرزندانی سالم و با انرژی به دنیا بیارن.
@راحل#10

زندگی طبق چارچوب خاصی پیش نمیره و تو هر شرایطی باید ازش لذت ببریم

ولی من برای تمام خانوما آرزو میکنم که یکم زندگیاشونو ساده تر کنن و به سنت های اصلاح شده برگردن.

از خدا میخوام زندگی آرومی داشته باشید و به سلامت فرشته هاتونو در آغوش بگیرید 

منم این مشکلات برام شروع شده، امروز کم مونده بود بزنم زیر گریه. کسی درک نمی کنه اصلا. دورانی که باید لذت بخش باشه به کابوس تبدیل میشه کم کم
منم باردارم. کارم اصلا سخت نیست. رییسمم خیلی منطقیه. ولی متاسفانه همکارای خیلی خیلی بدی دارم که هر روز اعصابمو خورد میکنن و اذیتم میکنن. و من همیشه از دستشون یواشکی اشک میریزم.
سلام. سر بچه اولم استرس بیکار شدن داشتم. خانمهای بارداری رو که میرفتن مرخصی زایمان دیگه قبول نمی کردن. خیلیا دو هفته بعد از زایمان برمیگشتن!!! سر این یکی بچمم که رییسمون شاکیه که چرا باردار شدم و مجبورم برم مرخصی. از وقتی فهمیده باردارم اضافه کاریمو صفر داده... خدا رو شکر تو مملکت اسلامی داریم زندگی میکنیم!!!
حالا فکر کنید کارتون هم فنی باشه توی یه محیط شیمیایی و آلوده!! ساعت 6 صبح بیدار شی بری ساعت 5 عصر برگردی اونوقت سر و صدای همسایه ها نذاره یه ذره استراحت کنی. خدا لعنت کنه آدم بی ملاحظه رو
منم تا ماه هفتم بارداری هر روز و بموقع و پرکارتر از قبل رفتم سرکار.اما از ماه هفتم به بعد واقعا نتونستم ادامه بدم مخصوصا از لحاظ روحی.مدیرعامل خوبی داشتم و بهم قول داد دوماه بیمه که مونده رو برام رد کنه و مشکلی پیش نیاد.البته من قصد بازگشت به کارم رو ندارم و گرچه زندگی و بچه خرج داره و نبودن حقوق همیسگی توی جیبم عذاب آوره ولی نمیتونم بچمو به مهدکودک یا کسی بسپرم و ادامه بدم...
خیلی بد بود. همش دلم میخواست بخوابم. کارم زیاد و مدیرم خیلی بد بود. آخر سر هم با اینکه دکتر بهم استراحت مطلق داده بود با مرخصیم موافقت نکرد و دخترم 7 هفته زود به دنیا اومد، بعدش هم که از مرخصی زایمان برگشتم کارم رو بهم برنگردوند از رئیس بودن تبدیل به کارشناس شدم! آخر سر هم مجبور شدم واحدم رو عوض کنم.
سالی جان درکت میکنم گلم منم شرایط شمارو دارم خدا انشاا... برای همه مادرهای باردرای شرایط رو درست کنه و نی نی های ما هم قدرمونو بدونن
2788

پربازدیدترین ها