احساس،خستگی،و بی حوصلگی،که هروز،دارم.حتی بریم مهمونی یا جایی بازهم حسم تغییر،نمیکنه مقطعیه.زندگیمم خیلی،وقتا کثیف و بهم ریختس،اصلا حوصله ندارم.با بجمم بازی نمیکنم خیلی،کم.همش دوسدارم تنها باشم گوشی دستم یا پای،تی،وی..ـ.ـانرژیمم خیلی کمه زود خسته میشم.همش به مرگ اطرافیانم فکر،میکنم ترس،دارم.توی،اوج خوشی یهو غم میاد سراغم.گریه ام که تا دلت بخاد.بگن بالا چشمم ابروست گریم میگیره.چکار کنم