2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043245 بازدید | 88175 پست

سلام عزیزان روز تون بخیر. عیدتون مبارک🥰


گزارش دو روز پیش

کلا خونه پدرشوهرم بودیم. من برای ناهار قرمه سبزی درست کرده بودم  با سالاد شیرازی. خانومه پدرشوهرم هم برنج دم کرده بود.خورشت رو بردیم اونجا دور هم خوردیم

کلی از دست پختم تعریف کردن و با اینکه زیاد بود همش خورده شد. منم کلی ذوق ذوقی شدم😊

رفتیم توی  باغ بادمجون و گوجه و فلفل دلمه و انجیر چیدیم. به خواسته خودم که عاشق این کارم، تخم مرغ ها رو هم از توی جای مرغ ها جمع کردم ومرغ ها رو کلی نازشون کردم🤗

این مدت برای مرغ و خروس ها و غاز ها کلی غذا و نون جمع کرد بودم. بردم ریختم براشون.

توی تراس میوه و چایی خوردیم و کلی گپ زدیم. هوا خیلی عالی بود

بعد با ماشین رفتیم بیرون یکم لب دریا دور زدیم


خانومه پدر شوهرم برای شام ماکارانی درست کرده بود و کلی از محصولات باغ که خودش کاشته بود و کلی تخم مرغ محلی و سه تا شیشه سیر ترشی برام گذاشته بود

شام خوردیم ظرفا رو شستم و آشپزخونه رو تمیز و مرتب کردم

چایی ریختم و خوردیم

احساس کردم پسرم یکم تب کرده. وسیله ها مون رو جمع کردم حاضر شدیم و سر راه  از داروخونه براش دارو و تب بر گرفتم

برگشتیم خونه . داروی پسرم رو دادم

کل وسیله ها رو جا سازی کردم توی یخچال و تراس

 لباس ها رو ریختم توی لباسشویی.

قهوه دم کردم

برای پسرمم شیر داغ کردم خوردیم

خونه خیلی سرد بود . بخاری روشن کردیم و روتین هر شب و لالا



گزارش دیروزم

صبح بیدار شدم . دست و صورت شستم .مسواک زدم . برای خودم و همسر خاکشیر و تخم شربتی دم کردم

چایی هم دم کردم و صبحانه رو آماده کردم

ساعت ده و نیم همسر و پسرمم بیدار شدن

صبحانه خوردیم. من و پسرم رفتیم کوله و لباس گرم براش گرفتم

و سر راه رفتیم کافیشاپ آب هویج و قهوه خوردیم

برکشتیم خونه همسر جاروبرقی کشیده بود و برا ناهار جوجه کباب و پلو درست کرده بود😋

ناهار خوردیم. کلی از همسر تشکر کردم. ظرفا رو شستم. خونه رو تمیز و مرتب کردم. وسیله هایی که خریده بودیم رو مرتب کردم

یکم نت گردی مفید کردم . بعد رفتیم محوطه گردشگری سراگاه .

خیلی خیلی شلوغ بود. زیاد نتونستیم وایسیم اونجا

نون تازه گرفتیم

پسرم رو بردم گیم نت . یک ساعت و نیم اونجا بازی کرد

برگشتیم خونه برای شام املت درست کردم خوردیم

ظرفا رو شستم .

در کابینت ها رو دستمال کشیدم.

مخزن یخچال رو پر از آب کردم

لباس های خشک شده رو تا کردم

چای دارچین دم کردم با تخمه خوردیم و فیلم دیدیم

پسرم رو با  تکرار جملات آرامبخش خوابوندم

با همسر نت گردی کردیم و گپ زدیم

بعدش هم روتین پوست و مسواک و  لالا

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ماشالله بهت عزیزم واقعا زندگی توخونه شما به نحواحسن جریان داره وانرژی مثبت بالایی دارین انشالله همی ...

قربونت برم عزیزم نظر لطف شماست

من قبلا مدام توی اینستا و روبیکا و تلگرام میچرخیدم.هم نتم از بین میرفت هم وقتم

دو ساله اینستا رو پاک کردم.چون واقعا هیچ خروجی برام نداشت

دو ساله توی تلگرام و بله دو تا کانال و گروه آشپزی دارم که واقعا استفاده میکنم برای درست کردن غذاهای جدید

دو تا هم کانال صحبت های استاد انوشه و هولاکویی رو دارم. 

انقدر این دوتا عالی هستن که یهو میبینم یکساعته  دارم صوت هاشون رو گوش میدم. 

سرچ بکنید کلی کانال میاره براتون. 

توی نی نی سایت هم فقط همین یه دونه تایپیک میام که واقعا ازرشمنده. اصلا حوصله ندارم هیچ تایپیک دیگه ای رو باز کنم و وقتم رو تلف کنم. چون یه وقتایی یه چیزایی مینویسن که آدم از وقتی که گذاشته و اون مطالب رو خونده ،شرمنده خودش میشه😅

سلام. عاقا من امروز تعطیل بود همسرم رو فرستادم مغازه 

خودم خونه ی ترکیدم رو می خوام سامون بدم 

پری شدم 

ولی خونه داغونه باید تمیز کنم 

نمی دونم از کجا شروع کنم 

سفره ی صبحانه رو جمع کنم  

لباسا رو از جای جای خونه جمع کنم 

لباس خشک ها یه کوه شده تا بزنم. بزارم سر جاش 

لباس بشورم و پهن کنم 

ظرفا رو بشورم 

گاز و کنار گاز تمیز کنم 

تخت و اتاقم مرتب کنم 

پذیرایی مرتب بشه 

آشپزخونه مرتب بشه 

شام و نهار دارم 

سالاد درست کنم 

اگر تونستم خونه رو برقی بکشم 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام من دیروز برای النا واکسن آنفولانزا زدم امیدوارم موثری باشه و بچه ها کمتر مریض بشن 

وسط شب حلما ی کم اذیت بود ی کم تب داشت جالب بود اون واکسن نزده بود خودمم کمر درد داشتم و خوب نخوابیدم صبح پری شدم 

همسرم امروز روزه است رفت کتابهای النا رو گرفت داده بودیم سیمی کنن 

خونه رو جارو کشید البته خیلی تمیز و عمقی جارو نمیکنه 

خودم گردگیری کردم ماشالا همه جا خاک میشینه 

پرده اتاق خودمون و آشپزخونه رو شستم سالی ۳ بار می‌شورم 

سرویس ایرانی رو شستم 

جاروبرقی رو با سیف روش رو تمیز کردم نو شد عالیه 

عصر هم میرم خونه مامانم آخه دامادمون و خانوادش میان حداقل تو پذیرایی کردن کمک کنم

یعنی واقعا ادم ها از ۱۰ سال پیش تا الان میان اینجا گزارش میدن ! چه باحال

کز دیو و دد ملولم  و انسانم آرزوست .#فلسطین 🖤🥀 /  به خطـوط پیشانی ام نه ! به ترک های قلبــم نگاه کن و ببین اوج خستگی ام را .  .  🌱کاربری دست دو نفره
عزیزم حس من به روال برنامه هات متقابله 💖. محبت داری، چشم:شنبه بی نهایت کار داشتم توی خونه ولی فقط ب ...

خدا قوت😍🥰


چه خوب که برگشتی ،امیدپارم تو  زمان بندیت بگنجه و بازم اینجا برامون بنویسی عزیزم💝😍

خیلی ممنونم که وقت گذاشتید برام تایپ کردید.هم راهنمایی خوبی بود و هم به من دلگرمی دادید.خدا براتون ج ...


خواهش میکنم عزیزم

ممنون از محبتتون و دعای خیرتون

انشا... که بزودی زود مشکلتون برطرف میشه و با مدرسه انس میگیره دختر گلتون🥰

سلام عزیزانم

خیلی زمان آزادم کم شده ولی همش به یاد اینجا هستم🥰❤️


پنج شنبه از محل کارم زودتر اومدم خونه، خونه طی هفته ترکیده بود. چون صبحها سرکار بودم و عصر و شب بیرون، به همین خاطر. هیچ کاری نمیرسیدم، غذا و ظرفها رو تقریبا فایزه مدیریت میکرد من فقط به ضروریات می‌رسیدم و بقیه ش میموند.


در کمتر از دو ساعت، تمام خونه گردگیری و جارو شد ، لباس خکشها تا شد خونه به حالت عادی برگشت

بعدش سریع نهار خوردیم و چمدون جم کردم که بریم آخر هفته خونه مامانم😍😍.


تقریبا دو ساعتی هم طول کشید که چمدون بستم و همه وی رو آماده کردم همسرم اومد و راه افتادیم


برای شام رسیدیم خونه مامانم

خواهرم و داداشمم اومده بودن و شام با هم بودیم، خیلی وقت بود ندیده بودمشون🥰‌


خداروشکر خوب بود و یه دونه مهمونی هم اون وسط رفتیم و به پسرا هم حسابی خوش گذشت


امروز عصر رسیدیم خونه ، تو مسیر رفتیم خرید تره بار و نون


فقط وسایل رو آوردیم بالا و دیگه شارژمون تموم شد

پسرا خودشون رفتن حمام و خودشون رو شستن.


اگه بشه شب بریم بیرون ببینم میتونم کیف علی جون رو بدم بندش رو درست کنن.


فعلا یه دور لباسشویی روشن کردم

یکم دیگه استراحت کنم بعد شروع کنم وسایل سفر رو مرتب کنم


این هفته باز هم هفته پر کاری هست. انشالله که پر از خیر باشه برای هممون

سلام دوستان خوبم 

خدا قوت و امیدوارم حالتون خوب باشه. ⁦❤️⁩

عارفه جان و درنای عزیز بلاتون دور و انشالله سلامت باشید.🙏

🌷🌷🌷

من چند وقته میخوام بیام گزارش بدم ولی همش میگم بذار در مورد یه روزی صحبت کنم که تو بهترین حالت خودم باشم و کامل کارهام رو کنم ولی خب... فعلا بهتره همین کارهای نصفه و نیمه ام رو گزارش بدم. 🙃

امشب وقتی میخواستم بخوابم گفتم حتما بچه ها رو میخوابونم بعد میام کارهام رو میکنم. 

یه عالمه لباس تو تشت بود. بعد از مدتها پیتزا درست کردم جای جای اشپزخونه رو کرده بودم ظرف. 

دوقلوها هم تکه های پیتزا رو، همه جا ریخته بودند. 

زباله های چند روز رو نذاشتم دم در متأسفانه. 😶

تازه امروز اولین روز مدرسه ی پسرمه و من با اینکه خیلی ذوقشو دارم بدون اینکه لباساش رو بشورم خوابم برد. 


ساعت 1 با گریه های دختر کوچولوم بیدار شدم پوشکش

رو باز کردم و انقد خوابم میبرد پوشکش نکردم دیگه. 

ساعت 2 با گریه های شدید پسر کوچولوم بیدار شدم. اینبار دیگه به خوابم غلبه کردم. 

براش شیر درست کردم. پوشکش رو عوض کردم ولی همچنان گریه میکرد. باباش بردش تو یه اتاق دیگه و با هم خوابیدند. 

منم ظرفها رو شستم. تعدادی از لباسها رو گذاشتم تو لباسشویی. اشپزخونه رو تا حدودی روبه راه کردم.کمی نپتون کشیدم. بالکن رو شستم. زباله ها رو گذاشتم تو بالکن. 

لباس خشک ها رو تا زدم. دخترم که رختخوابش رو خیس کرده بود رو تمیز و پوشک کردم و شیرش رو بهش دادم. 

در اخر  رفتم تو گروه پسرم، ببینم فردا باید ساعت چند بره. 😶

گوشیم رو کمی پاکسازی کردم. 200 تا تاپیک رو از چند سال پیش ذخیره کرده بودم هیچکدوم رو نخوندم همه رو پاک کردم. 

کرم دست و پاهام رو زدم. الان هم میخوام چند صفحه کتاب بخونم و بعد بخوابم. 

شبتون بخیر و پر ستاره. 🥰

 

قربونت برم عزیزم نظر لطف شماستمن قبلا مدام توی اینستا و روبیکا و تلگرام میچرخیدم.هم نتم از بین میرفت ...

خیلی خیلی ممنونم به خاطر نکات خوبی که با ما در میون میذارین. 🙏⁦❤️⁩

من دکتر هلاکویی رو خیلی دوست دارم و قبلا که وقتم ازادتر بود صدها مورد از مشاوره هاشون رو گوش دادم ولی با استاد انوشه اشنا نیستم. 


بیزحمت اسم کانالهای اشپزی رو لطف میکنید برام بفرستید ممنون میشم ازتون.🙏



سلاام عشقا روز تون به عافیت. اول مهر تون سرشار از محبت و مهر و صفا🥰

گزارش دیروزم


صبح ساعت ۸ بیدار شدم .دست و صورت شستم. مسواک زدم.

خاکشیر و تخم شربتی برای خودم و همسر دم کردم

صبحانه رو آماده کردم گذاشتم روی اپن

ضد آفتاب و کمی آرایش کردم لباس ورزشی پوشیدم رفتم پیاده روی

سر راه سبزی و نون تازه و چند قلم جنس دیگه گرفتم. ساعت ۱۱ رسیدم خونه

پدر و پسر بیدار شده بودن صبحانه خورده بودن ظرفا رو هم همسر شسته بود

برای منم چند لقمه  گرفته بود آماده گذاشته بود خوردم و کلی تشکر کردم

خرید ها رو جمع و جور کردم

برای ناهار مرغ محلی گذاشتم و رفتم دوش گرفتم

موهام رو واکس زدم وخشک کردم و آرایش کردم

برنج دم کردم و مواد شکم پر رو آماده کردم. دیروز غذام رو نذر حضرت محمد کردم. حین درست کردن غذا حدیث کسا پخش کردم

همسرم با پسرم مشغول بازی بود. بعد بردش حموم

ناهار رو آماده و تزیین کردم

خوردیم و ظرفا رو همون لحظه شستم

سبزی پاک کردم  و شستم برای درست کردن ترشی

هویج و سیر هم خرد کردم

یه استراحت کوچولو کردم و پاشدم خونه رو گردگیری کردم

چایی دم کردم  و رمان خوندم

بعد پسرم بیدار شد بردمش خانه کودک. همسر هم رفت پیاده روی

حین اینکه پسرم بازی میکرد منم نتگردی مفید کردم

سر راه سرکه و ظرف ترشی گرفتم

رفتیم خونه . ادامه کارهای ترشی رو انجام دادم

شام از ناهار مونده بود. گرم کردم خوردیم به این صورت شامدهم نذری خوردیم🥰

ظرفا رو شستم آشپزخونه رو تمیز و مرتب کردم

یخچال به هم ریخته شده بود مرتب کردم

میوه آوردم خوردیم و گپ زدیم

سه نفری دبرنا بازی کردیم

بعدش دوباره رمان خوندم

اپن و روی کابینت ها رو دستمال کشیدم. چند تا ظرف بود شستم

دندونای پسرم رو مسواک زدم

خودمم مسواک و نخ دندون کشیدم. به پام کرم زدم با جملات آرامبخش پسرم رو خوابوندم. خودمم با مدیتیشن خوابم برد


همسرم دوم و سوم مهر توی شمال یه کار مهم داره.منم از مدرسه اجازه پسرم رو گرفتم ک هفته بعد ببرمش مدرسه چون تا هفته دیگه آموزش ندهرن

فعلا تا آخر هفته شمال هستیم



2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792