😊😊
بالخره پست شد
دو روزه میام مینویسم موقع ارسال خطا میده.
خداروشکر مثل اینکه مشکل رفع شد.
و آقای مهدی، دو روزه که پاک هست😊😍😍. خداروشکر خیلی سخت نگذشت، فقط خوابش کم شده، مثل داداشش بلد نیست بدون شیر بخوابه، این شده که دو روزه کم میخوابه و بالطبع اهالی خونه هم کم خواب هستن.
دیروز پرستار بچه ها اومد کمکم.
امروز تنها بودم
فردا هم انشالله پرستارشون میاد کمک.
تو روزهای اخیر یه دونه مانتو تابستونی دوختم، یه پارچه دیگم دارم اگه بشه زودتر بدوزمش به تابستون برسه.
امروز از صبح یکم خونه رو. جم کردم. نهار خورشت داشتیم فقط برنج درست کردم با پسرا خوردیم.
برای شام دلمه درست کردم، موقع پیچیدنش علی و مهدی کنارم نشسته بودن نگاه میکردن، یهو یه کاری پیش اومد بلند شدم رفتم، مهدی رو به علی سپردم که خرابکاری نکنه رفتم و ده دقیقه بعد برگشتم
وروجکا ده تا دونه دلمه پیچیده بودن، چیده بودن کف قابلمه، و یه دونشونم حین ارتکاب جرم گرفتم، مهدی نشسته بود هنوز یه برگ کف دستش بود و داشت سعی میکرد قاشق حاوی موادش رو بریزه روی برگ. 😂😂😂😜.
خواستم اونایی که پیچیدن رو دوباره باز کنم دیدم خیلی بد نشدن، گذاشتم بمونن و بقیه شو پیچیدم.
همسرم اومد پسرا رو بردیم پارک، بعدشم اومدم دیدن پدر همسرم، احتنالا تا اخر شب اینجاییم.
کارهایی که باید یادم بمونه:
علی رو برای پیش ثبتنام اینترنتی کنم.
۲٠ تا سوال دربیارم برای پروژه کلاسی همسرم
برای مانتوهای تابستونیم برم دکمه بخرم.
کفش مهدی رو. دادیم چسبشو عوض کنن فردا بریم بگیریم.
فعلا برم برای شام پدر همسرم یه فکری بکنم