عزیزم تحمل کن 😉
مال من بدتر از مال تو من پسرم زود رس بود مامانم یه شهر دیگه اول بهش نگفتن من 10روز بستری بودم نمیخواستن اطلاع بدن بعد اینم که بچه بدنیا اومد اومدیم خونه مادر شوهرم به همسرم گفت اگه اسم بچه رو من نزارم شیرمو حلالت نمیکنم الان الانش وقتی میخواستم اسم پسرم چی بزارم یادم میفته ناراحت میشم پسرم زردی داشت دیر میومد پاین مادر شوهرم نمیزاشت غذا درس حسابی بهم بدن صبحانه ناهار شامم فقط پنیر گوجه خیار بود برعکس دکتر گفته بود باید همه چی بخوری شیرش بدی تا بیاد پاین الان همسرم خیلی اسرار میکنه بازم بچه داربشیم ولی تجربه های تلخ نمیزارن بزارم مقاومت میکنم در برابر خاستش
مادر شوهرم پدر شوهرم هم دست شدن خیلی بیشتر روز به روز اذیتم میکنن ولی یاد گرفتم صبر تحمل خدا درستش میکنه هرچی باشه دختر داره یه روز به خودش میاد
سعی میکنم از رفتارهای ناپسند ازاردهنده عبرت بگیرم فردا خودمم مادر شوهر شدم این رفتارها حرفای صد من یه غازو نگم مادر شوهر حدقل خوبی باشم تا دختر یکی مثل خودم ازم راضی باشه با پسرم بودنو هر لحظه ارزوش بکنه❤️😉