سلام بچه ها
خانواده شوهر من از اول با من بد بودن چون من انتخاب پسرشون بودم
انقدر به من بدی کردن دو سال اجازه نمیدادن کسی بفهمه من عقد کرده پسرشونم
تو دوران عقدم دنبال زن برای پسرشون بودن
حامله شدم چهار ماه جواب تلفن منو نمیدادن
بعد که بچه ام به دنیا اومد به شوهرم یاد دادن که اگه زنت بچه رو بوس کنه بچه تو دبستان خودارضایی می کنه
مریض بودم دکتر اجازه شیر دادن نداد پدرشوهرم به من گفت تو مادر نیستی اگر مادر بودی شیر میدادی
وای که چه نکردن با من خدددا خودش باخبره
شاید خواهرشوهرم این پست رو بخونه
خواستم بهشون بگم واقعا بابت کارهایی که سر من اوردید از خدا نمی ترسید واقعا به قیامت اعتقاد ندارید خودتون میدونید تو این هفت سال چی کار کردید انقدر الکی نذری ندید بخدا که من از حقم نمیگذرم و با ریاکاری به دین داری و مهربانی نمی تونید از دست تلافی دنیا در برید که دنیا گرده