😭😭😭😭 وااااای ساراجانم دلم ترکید از غصه . بمیرم برا دلت. بمیرم برا دل مون. منم این روزو تجربه کردم😭😭😭 بعد دو بار کنسل شدن سیکل انتقالم ک ضخامت بالا نمی رفت و دو بار هیسترو و بیشتر از یک سال اومدن و رفتن و.... کلی هزینه روحی و جسمی و.... بالاخره ضخامتم بالارفت و رفتم برا دو تا جنینی ک داشتم. همه انتقال دادن و من امیدوار نشسته بودم ک صدام کنن که.. اومدن گفتن هیچ کدوم از فریز درنیومد😭😭😭 کل سختیای زندگیم ی طرف ضربه ای ک اون لحظه بهم وارد شد ی طرف. همونجا نشستم ب زار زدن 😭😭😭 بعدم ک پانکچر دومو اتفاقایی ک سرم اومدو همه رو میدونی😭
خییییلی میفهممت عزیزم. امیدوارم این آخرین تجربه تلخت باشه. ان شاالله خیلی زود سرپا میشی و خیییلی زود خدا معجزشو میذاره تو دلت.
همسرتم تحت فشاره ی ذره زمان بدید ب هم باور کن زمان حل می کنه. داغ آدم اون اولا خیلی سنگینه بعدش آروم تر میشی . میشی همون سارای شاد و مقاوم همیشگی مون😍
عمر روزای سخت کوتاهه بالاخره اون روز قشنگ برا مام میرسه😍.
از ته ته دلم به یادتم و هر چند لیاقتی ندارم ولی چون خدا خییلی دوس داره در حق هم دعا کردنو، حتما به یادت خواهم بود❤️❤️