بدترین رفتاری که تو خانواده همسرم دیدم این بودش که زن توی شهرستانشون نباید بره بیرون یعنی وقتی میریم شهرستان همسرم اینا که یکی از روستاهای اردبیل هست حق نداری بریم بیرون از سوووپپر مارکت خرید کنیم
میتونیم بریم بیرون سر خاک یا مثلاً سوار ماشین بشیم یا خونه همدیگه بریم ولی حق اینکه بریم یه چیزی بخریم از سوپر مارکت یا مغازه رو نداریم
من اولا نمیدونستم میخواستم برم خودم تنهایی نوشابه بگیرم مادر شوهرم داد زد گفت بشین اینجا زن مغازه نمیره....
تو سطح روستا اگر زنی میبینید داره میره مغازه به خاطر اینه که بومی اون روستا نیست داشته رد میشده یا از روستاهای اطراف.....
دومین شوک فرهنگی که بهم وارد شد این بودش که من یه خواهر و شوهر معلول دارم که وقتی مهمون میاد خونه مادر شوهرم اینا پوشک این خواهر شوهرم یعنی ایزی لایف این خواهر شوهرو راحت عوض میکنه میگیره دستش از اتاق میاره داخل آشپزخانه و میندازه تو سطل آشغال آشپزخانه
من چند بار بهش گفتم یه کیسه جدا برای این ایزی لایوها بزار چون بوی بد میده و همون لحظه ببریم بذاریم جلوی در
اما میگه من ۳۰ ساله اینطوری عادت کردم
و اینکه اصلاً بچه معلولشو کنترل نمیکنه جلوی مهمونا میرینه میگوزه دستشویی میکنه و بوی گند میده
به خاطر همین هر مهمونی که میاد خونه مادر شوهرم با اینکه دستپخت مادر شوهرم خیلی خوبه ولی حالشون به هم میخوره