2777
2789

پسرم ازبچگی نمیزاشتم باهرکسی بگرده تو مدرسه تو کوچه هم نمیزاشتم بره خیلی حرفاجلوش نمیزدیم خیلی رعایت میکردم خودمو سختی میدادم دعواهاشو با خواهرش تحمل میکردم میگفتم تو خونه بازی کنید که بیرون نرفت میرفتم درموردمدارس تحقیق میکردم به میرفتم اطرافش دنبال خونه می‌گشتم اجاره کنیم فقط خدامیدونه دگه شد تقریبا 16سالو نیم که غرغراش شروع شد دوستام منو مسخره میکنن من با سرویس مدرسه میرمو میام من دگه بزرگ شدم دوستام همه متوردارن ماشین دارن میرن سرکار خرج خودشون درمیارن همیشه تو نبودپدرش بهم می‌گفت ومن دلم می‌سوخت گذشت تحمل کردم تا تابستون پارسال ماخونه مون کناریه شهربازی هست بعد عید بود شوهرم رفته بود روستا برای آبیاری اینم بگم همه حسرت پسرمو میخوردن چون تو کارخونه کمک میداد خیلی عاقل وخوب. بود دگه من اون شب که شوهرم نبود بچه ها رو بردم شهربازی نزدیکمون که کاش نرفته بودم هیچوقت پسرم دوباره اصرارش شروع شد بزاربرم سرکار دستم تو جیب خودم باشه منم خیلی دلم سوخت گفتم اگه کاری تو شهربازی بود چون نزدیکه من باباتوراضی میکنم خلاصه رفتیم اولین جایی که پرسید گفتن آره شاگرد میخواهیم ازفرداشب بیا خیلی خوشحال بود منم فرداعصرپدرش اومد مهمون اومد من در قالب پیامک به شوهرم گفتم تو بستنی فروشیه بره کاریاد بگیره واین حرفا دگه پدرش باتردید قبول کرد خلاصه گذشت چند ماه دیدم لباس پوشیدنش عوض شد زنجیر خرید انداخت گردنش وبماند که پدرش همیشه می‌گفت حقوقت کمه نمیخاد بری واین حرفا دگه تو اوج شلوغی شهربازی شهریورماه بود گفت خسته شدم حقوق درست نمیشه کارش سخته و نرفت فقط گفت ازاین به بعد من برای تفریح میرم شهربازی چون باهمه آشناشدم رایگان سوارمیشم وپیش دوستامدهستم گفتم باشه دگه پدرش هرروز جربحث داشت که کجا می‌ره تا دیروقت این حرفا منم میگفتم همین جابغل گوشمونه تو شهربازی طوری نمیشه دگه گذشت مهرماه یه شب من خواب بودم شوهرم دیده بود دیر کرده گوشیشم خاموشه نگران تاساعت 3صبح صبرکرده بود دگه می‌خواسته بره بیمارستانها و بگرده دیده بایه موتور اومده دونفرهمراهشن اینم خرامان خرامان داره میاد زده تو گوشش وقلیون دستشو شکسته من با صدای دعواشون بیدارشدم ایقدرپرو شده بود تو رو باباش وایمساد اینم بگم پسرم قبلاً لب به قلیون نمیزد

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

ای وای

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            
بیشتر ببینید

دگه گذشت هرشب با همین منوال می‌رفت بیرون که بعداً فهمیدم اصلا شهربازی نمی‌رفته یه روز عصر گفت یه زیراندازبده بادوستام برم پارک به بابایی هم بگو دگه به من زنگ نزنه جوابش نمیدم شده بود یه بچه ی قلدر  دگه رفت و منم همچنان نگران تقریبا ساعت 9شب اومد غذا خورد بعد گوشیش زنگ خورد گفت مامان من میرم تولد دوستم منم فکر کردم ازاین تولدا که تو خونه میگیرن

هعی منم ی پسر عموی دسته گل داشتم اینقد ساده و دل مهربونی داشت تو همون سن پایین بردنش طرف اعتیاد الانم هنوزه درکیره منتها میبرن کمپ باز دوباره دوستان دورشو نیگیرن و ادسر هعی خدایا خودت کمک کن

پسر داشتن خیلی صبر میخاد

همه بخدا تو همین نی نی سایت حتی میگن پسر خیلی خوبه راحت تربیت میشه دختر داشتن تو این جامعه سخته و نمیشه نمیخواییم دختر ولی هیچ کس نمیفهمه این پسره که اگر ولش کنی یجوره ولش نکنی یجوره پیر میشه ادم یکمم که بزرگتر بشه رسما قلدری میکنن 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

بیشتر ببینید
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز