کدوم استان یا شهر هستید که جهیزیه با پسره؟
تاپیک های قبلی رو خوندم
انقد ک کوتاه اومدین پررو شده عروستون
میتونست اروم گوش داداشت رو بکشه نکه داد بزنه وسط مجلس
حتی اگر ک طلاق هم نمیخاد بده باید بترسونش تاادم شه
داداشت چقد بیشعوره
به دختر عمش خیانت میکنه زن میگیره
بعد جلو چشم زنش میره پیش همون دختر عمه میشینه لاس میزنه
از اونور اجازه میده خانوادش حتی درمورد رخت و لباس و طلای زنشم نظر بدن
کتک هم که میزنه
خدا به داد زنش برسه
اگه باهاش رابطه نداشته باشه یعنی دختر بکارتش رو داشته باشه مهریه اش نصف میشه و اگه عقد باشه یعنی مهریه رو کاغذ تعیین شده باشه و تو محضر خونه
زنجان
اینجا با پسر نیست این خانواده گفتن ما دستمون تنگه گفتیم عیب نداره ما جهاز میگیریم وسایل میخواد بیاد خونه داداشمون دیگه جای دیگه نمیره که
خونه هم پدرم تازه ساخت تکمیل کرده بود ولی این خانوم دوباره خرج تراشید کناف قدیمیه لاین نوری بزنین کابینت سفید چوب قدیمیه سفید خالی کنین بخاطر اون امسال پول کم اوردیم
من براش عیدی سرویس پذیرایی گرفتم خبر آوردن فلانی اگه میخواد طلا نیاره کلا عیدی نیاره ماهم نبردیم
با احترام به همه تون که پشت عروس در اومدید
این توی کتم نمیره بری خونه یکی
نمکشم بخوری
به دخترشم جلوی جمع خانوادگی شون بگی هرزه
روشنفکرا مگه نمیگفتن گذشته هر که به خودش مربوطه
چطور گذشته اینا شد یه هرزه
بعدم زور هر که باید به خودش برسه
این خانمم جلوی همسرشو میگرفت
نه جلوی دختر مردمو
حالا با داداشم کار ندارم این مورد درسته ولی درمورد کتک که تو جمع ۴۰ نفری به دختر عمم ناحق هزار تا فوش ناجور داد درحالی که ما یه گوشه حرف میزدیم
این حتی مچ این دوتارو میگرفتم باید جلوی ۴۰ نفر اینجوری آبرو ریزی میکرد
از اون ورم میزد تو سرش که شما منو بدبخت کردین من چرا گیر خانواده شما افتادم اینم مادربزرگم بهش گفت چته مگه تو (درحالی که خونه باباش از بی پولی میومد مغازه داداشه من مشغول بود که فقط اجاره خونه بده)
الان حتی پدر مادرش دارم تو خونه پدره من مفتی میشینن اینی که بدبخت شده ماییم
چون رخت و لباس و طلا داره یعنی زندگیش عالیه؟؟
این درسته اما برای گذشته ای که تو گذشته بمونه
نه گذشته ای که تبدیل به حال شده
وقتی شوهر ادم تو مهمونی جای اینکه کنار زنش بشینه میره پیش دختر عمه ای که باهاش ارتباط عاطفی داشته میشینه دیگه گذشته محسوب نمیشه خیانت امروزه
این خانوم یک سال پیش رابطه رو میفهمه بین خودشون حل میکنن تموم میشه میره اصلا هم اون موقع خبری نبود ما سه نفره نشسته بودیم یلحظه کلا سه دقیقه نشد حرف میزدیم با سه دقیقه حرف زدن داداشه من شد خیانتکار
