برای سال نو براش ساندویج ساز و رنده برقی و گوشت و اجیل خریدم بردم براش، بعد حالا یه تشکر کرد هیچی روز سال تحویلم زنگ زدم تبریک گفتم انتظار داشتم دعوتمون کنه خونهش هیچی نگفت باز شروع کرد به اه و ناله کردن که گرونیه و خونه فلان مشکل رو داره و ....
بعد امروز رفتیم عید دیدنی خونه بابابزرگم به خاطر مریضی پدرشوهرم ما ماسک زده بودیم و پایین پله ها وایستادیم پدربزرگم داییام و خاله هام اومدن باهامون سلام و احوال پرسی کردن بعد پدربزرگم بنده خدا وضع مالیش خیلی خیلی بده یه جوری که تو این سنش کار میکنه هنوزم وضعشون بده با همون وضع بهمون عیدی داد مادرم حتی نیومد پای پله ما رو ببینه.
بعد برای پددبزرگم گوشت اینا برده بودیم نتونستیم بدیم بهش جلو جمع یعنی تا حالا اینکار رو نکردم میترسم بهش بربخوره. نمیدونم کی ببرم براش البته پیشنهاد شوهرم بود براشون ببریم.