مثل من
من که طبقه بالامادرسوهرم هستن
شوهرم میره سرکاربه امیداونا
من تواین شهرغریبم کسی روندارم
مادرشوهرم حتی حواسش هست من شماره اقوامشونداسته باشم ارتباط نگیرم باهاشون
حتی به بارمادرسوعرم اینا رفتن مشهد شوهرم زنگ زد خاله ش اومد پیش من و بچه ها
میکفت تنها نباشین
گفتم اقا نمیخوامانگار نگهبان استخدام کرد برامون