2777
2789
عنوان

داستان دختری که دوسش دارم((محکومم به فراموشیش🙂🩶))

| مشاهده متن کامل بحث + 7879 بازدید | 233 پست

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

خیلی ممنونم لطف کردین تا این موقع صبح بیدار بودین و راهنمایی کردنین🌹

خواهش می کنم

  از خداوند برای دلتون آرامش و سعادت طلب دارم 

و امیدوارم تمام انسان‌هایی که درد های نهفته دادن تو قلبشون خدا بهشون آرامش بده 

  تو این ساعت های ملکوتی 

اسی جان  عزیز ایشون احتمال زیاد قولشو ب کسی دیگه داده بوده روش نشده بگه بهت اینجوری شرایط و سخت گرفتن ک خودتون برید وگرنه وقتی پدرت زنگ زده نیازی ب فحش و توهین نبوده ک اونا انجام بدن. خواهان کسی باش ک خواهان تو باش

با این چیزی که من خوندم دختره شمارو به بازی گرفته بود و اصلا دوسداشتنی در کار نبود اگر بود همونطور که شما جلوی خونوادتون ایستادید اون هم می ایستاد تا توقعشون رو بیارن پایین .نمیدونم چند سالته اما عشق باید دو طرفه و منطقی باشه غیر از این میرفتید زیر یه سقف به حرفم میرسیدید . به نظرم صلاحتون اینه که فراموش کنید شما عاشقش نشدید وابسته شدید زندگی جریان داره هنوز مطمئنا مورد های خیلی بهتری در اینده براتون پیش میاد که این دیگه اصلا مهم نباشه 

فقط 30 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

 شاید سخت، اما امید است به پایانی زیبا  ...🌱#تیکر_هدف

دلم گرفت با داستانت لیاقت عشق صادقانه تو نداشته. ب زندگی برگرد خودتو ترمیم کن بزرگ شو بزار روزی ک حسرت عالم و آدم بودی بهش سلام بدی. نه این ک تخریب کنی خودتو ک با خودش بگه خداروشکر ک ردش کردم

مطمئن باش باهاش ب مشکل می خوردی و شاید طلاق خدا دوستت داشته. من معنی عشق و شکست عشقی رو خیلی خوب می فهمم ما خیلی ناجوان مردانه جدا شدیم. یکی از بچه های فامیل رو ک از بچگی ندیده بودم تو بزرگی دیدم رفتیم شهرستان چند روز اونجا بودیم. اولش یک دعوای بینمون شد بعدش دلم رفت براش. حس خیلی خاصی بود. تو خیابون ک داشت میومد اومدنشو حس می کردم وقتی بود همه چی یک جور دیگه بود وقتی میرفت وجودمو می برد

یهو فهمیدم می میرم براش. ما فقط همو نگاه می کردیم زل میزدیم بهم طولاااااانی شاید نیم ساعت شاید یک ساعت شرایط حرف زدن نداشتیم. خلاصه ک خواستگاری کرد و مخالفت های خانوادگی شد از طرف من. ب هیییییچ طریقی نمیشد درستش کرد. وقتی دیدم نمیشه نخواستم اون اذیت شه

نمیدونم واقعا همچین مردهای خوب پاکی مثل شما گیر نااهل میوفتن تو  همین سایت چند تا تاپیک چند دقیقه پیش خوندم خانومه حصرت یه آغوش محبت میخورد 

نمیدونم چی بگم چرا ادم های خوب گیر ادم بد ذات میفتن

اسی ۲۵ سالته هنوز خیلی کوچولویی

میدونم الان داره خیلی بهت سخت میگذره ولی میگذره

برگرد پیش پدر مادرت بگو ببخشید برو با خانوادت زندگی کن

برو تراپی،ورزش کن

هرچی تنها بمونی و هی عکس و فیلماتونو ببینی خب بیشتر اذیت میشی…خودتو از این حال در بیار…عکس و فیلم هارو پاک کن،تنها نمون

اکثر آدما از سن ۱۸ تا ۲۵ عاشق میشن و خیلی کم به عشق اولشون میرسن…همه ما دردی که تو کشیدی رو کشیدیم…واسه همه پیش میاد نگران نباش فقط دیگه خودتو جمع و جور کن 

من عاااشق زمستونم❤️

از اون نوقع 14،. 15 سال میگذره. قبلا ها فکر میکردم فراموش کردم ولی بعد فهمیدم ک نههههه یک جا تو قلبم هس ک برای همیشه اونجاس من فقط یاد گرفتم ک از یک دنیا بجز اون حق انتخاب دارم حق زندگی دارم. من فقط زندگی کردن بدون اون و یاد گرفتم شاد  بودن بدون اون و یاد گرفتم

نمیدونم واقعا همچین مردهای خوب پاکی مثل شما گیر نااهل میوفتن تو همین سایت چند تا تاپیک چند دقیقه پی ...

دنیا همینه 

حسرت چیزی که میخوای رو به دلت می‌زاره

کاربر آقا_دانشجو پرستاری

مطمئن باش تقاص دل شکسته تو میده به چشم دیدم خواهرم 7سال باکسی دوست بود ولی خانوادم مخالفت کردن وشخصی دیگه اوندخواستکاریش اونم برای تلافی خانوادم قبول کرد ولی پسره پول داربود وتوزرد ازآب دراومد هزارمارنکرده را کرده بود الان جداشدن من میگم اه دوست وسر اولین گرفته ش 

گفتم : خدایا؟ ؟؟دلم را شکستند .گفت :هیس نگران نباش آنها هم برای خوشبختیشان به آسمان من رو می اندازند
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792