عزیزم تاپیکای جدیدت روخوندم .اصلنم در مورد زندگیت قضاوتت نمیکنم چون باید تو شرایط تو زندگی کرد بعد قضاوت کرد ولی در مورد شیوه تاپیکات میتونم بگم کار درستی نکردی .طوری زندگی مجردی و آشنایی و رفتو آمد و شام خوردن با این آقا رو پاک و بدون تنش نشون دادی که چه بسا چند نفر سبک و سیاق تو رو به اجرا گذاشته باشن و آینده اشون نابود شده باشه .
طوری نوشتی و اخلاقها و رفتارها رو برعکس جلوه دادی که به هیچ کاربری دیگه اعتماد نکنیم .امیدوارم که حداقل خواننده ها رو احمق تصور نکرده باشی.مثل رمان بامداد خمار شده که یه بار خانوم داستان مظلوم واقع شد و در نسخه بعدی آقای داستان .
من حتی دیگه مشکوکم که آیا از پدر و مادرت هم حرفهایی که زدی راست بوده و هست یا برای جلب نظر مخاطبینته؟
و در آخر : آیا همه اینها تخیلات یه داستان نویس خبره هست ؟!!!!؟؟؟؟؟