عزیزم منم بچه ام هفت ماهه بود باردار شدم یک سال و چهارماهس بود بدنیا اومد
ناخواسته بود ولی بنظرمن خدا خواسته ها یک چیز دیگه آن ها
الان که باهم بزرگ شدن کاملا راضیم یختیش یک بار بود ولی الان راحتم یک دوساله شده یکی سه سال و چهارماه
واقعا آوریل شرایطم سخت بود ولی الان واقعا راضیم چون ملکه باید چندسال دیگ میآوردیم حداقل تنها نیستن باهم بزرگ میسن
شلوغی خونه یکبار ازدسشپیی گرفتن حدودا یکبار همه چیز یک بار تجربه میکنی اینم هم میشن عین دوقلو ها باهم میخابن باهم پامیشن باهم غذا میخورن خرما ی که اون یکی میکنه اون یکی دیگ هم میکنه من واقعا راضیم که نگهش داشتم یادمه رفته بودم قرص سقط هم خریده بودم شوهرم براش فرقی نمیکرد میگفت سختیش رو تو تا تصمیم گرفتم نگهش دارم یک هفته زمان برد شده بودم یک افسرده اینقدر که فکرو خیال میکردم
به هیچکی نگفتمنا خاسته گفتم خاسته بودیم باهم بزرگ بشن