به محل کار شوهرم مشکوکم

اوم میفهمممت اوضاع من از توهم بدتر بود ک ولی اصلا ب روی خودم نیاوردم دیگ حساس نشدم چون اینطوری خودمو داشتم نابود میکردم با این فکر و خیالات احمقانه توام احتمالا خانه داری چون اگه شاغل بودی بعد چند هفته احتمالا همه چی رو فراموش میکردی فراموش ک نه منظورم اینه ک دیگه حساس نمیشدی چون من خودم الآنم ک علامه تاپیک تو دیدم باز یادآوری شد برام ولی خب چون شاغلم و سرم شلوغ میشه اصلا دیگه برام اهمیتی نداره الآنم چند ماهه جای خوابشو جدا کرده می‌ره پذیرایی میخابع دیگه برام مهم نیست حس میکنم اصلا وجود نداره چون پنجشنبه جمعه هام می‌ره سرکار اصلا زیاد نمیبینمش شبم ک میاد یا سرش تو گوشیه یا تلویزیون یا میگیره بعد شام میخابع😐اونروز بهش گفتم من با مجردیم هیچ فرقی نکردم حتی تنهاترم شدم گفت چرا گفتم جای خوابتو ک عوض کردی اصلا نمیای باهام حرف بزنی باز مجرد بودم بعضی شبا مادرم میومد کنارم میخابید باهام حرف میزد و فلان

دیگه چکار میتونم کنم خواهر به زور ک نمیشه جلوشو بگیرم فک کردی مخالفت نکردم با رفتتش؟وقتی گفت نه تو نمیشه بیای گفتم پس توام نرو نمیخام بری گفت نکن دیگه بزار برم خوش باشم و... منم دیگ هیچی نگفتم بعدشم من نمی‌دونستم ک مختلطه😐حتی خودشم نمی‌دونم دیگه میدونست یا نه ولی بعدش ک اومد خونه فیلمش رو نشون داد گفتم عع من اگه میدونستم مختلطع عمراااا نمیزاشتم بری بعد خودش گفت آره خودمم میخاستم برگردم ولی رفیقام نزاشتن حالا راست دروغش الله اعلم😥🤷🏻‍♀️

دقیقااا هم شر مردهای هول عوضی هم زنای خراب خدا ریشه کن کنه الهی از زمین برشون داره

اوووه آره باباااا من صبرم خیلی زیاده آنقدر چیزا ازش دیدم ک اصلا بخوام برات تعریف کنم سرت سوووت می‌کشه و تعجب می‌کنی ک چرا الان پاش موندم و طلاق نگرفتم ولی خب من خیلی بهش میگم بیا بریم جدا شیم زندگیمون دیگه اون شور و اشتیاق اوایل رو ندارع ولی میگه من دوستت دارم هیچوقت طلاقت نمیدم ی بار ب سرم زده بود جدا شم ازش ماشینش ک زده بنامم پول پیش خونه هم ک‌بناممه طلاهام ک همه تو گاوصندوق بابام خونه بابام ایناس گفتم جدا میشم ازش با همه اینا ی خونه نقلی کوچیک میگیرم خودم تنهایی زندگی میکنم 😓🤧ولی خب مشکلم اینجاست طلاقم نمیده چون الآنم ک باهاشم هیچ فرقی با طلاق ندارع انگار تنها دارم تو این خونه زندگی میکنم صبح ک میرم سرکار شبم میام یچی میخورم تا اون نیومده میگیرم میخابم

آره دیگ کلا بیخیالش شدم میگم ک اصلا انگار وجود نداره تو زندگی برام جدا میخابیم جدا غذا میخوریم اصلا زندگی درست درمونی نداریم ولی خب من دیگه بیخیالش شدم آرامش درونم برام مهم تر از اینه

آره باباااا برن بجهنم الهی والا چکار میتونیم کنیم جز اینکه نادیدشون بگیریم اینکه برای من کلا مرده حالا خداروشکر میکنم روحیه بالایی دارم برا خودم اون هفته رفتم بازار گردی تنهایی رفتم پیتزا گرفتم خوردم دوباره رفتم گشتم بازار رو خرید کردم برا خودم هرچی دوسداشتم خریدم واقعا از این بابت خداروشکر میکنم ک مثل بعضی خانوما افسرده و بیحال نمیشم وقتی این چیزا و تو زندگی میبینم حالم بد نمیشه قید خوشگذرونی خودم رو نمی‌زنم بابت این مسأعل شادیمو میکنم خوش میگذرونم برا خودم گور بابای همهشون‌والا بیکاری خودمو پیر کنم غصه بخورم بخاطر کی بخاطر چی

اگه شوهرت مشکلی نداشته باشدم دوستان روش تاثیرمیگذارن این چیز طبیعیه

به عنوان یه خانم که هرروز دارم سره کار میرم خیلی مواظب باش:)) 

جایی نرسه که که دیگ دیر شده باشه

ی روز به بهونه بردن ی چیزی برو سر بزن ببین چطوریه محیطش

اؤم آره دقیقااا اینا چون می‌دونن ما اونطور آدم نیستیم دارن اینجوری آزارمون میدن😥همین دیشب بهش گفتم آنقدر نمیای پیشم بخابی یهو چش وا می‌کنی میبینی بهت خیانت کردمااا😜😊😂🤦🏻‍♀️بعد گفت تا جرت بدم😐🤷🏻‍♀️🤣بعدش گفت نه من تورومیشناسم آدم اینکارا نیستی هرچقدرم بدی ببینی این کار رو  نمیتونی انجام بدی چون سر سفره حلال بزرگ شدی واقعا هم اینطوره من اصلا فکر خیانت تابحال نزده به سرم اینم ک بهش گفتم خواستم ب خودش بیاد دیدم نه باباااا ازم خیالش راحته اصلا انگار نه انگار