2777
2789

دوستان یه راهنماییم کنید

من شوهرم ۱۱ ساله با یه آقایی دوست صمیمیییی که تو خونشون رفت آمد داشته میگه مثل خانواده شدیم اونا یه پسر ۶ساله دارن،

ما ۳سال ازدواج کردیم یه پسر ۸ماهه داریم،

خانوم اون آقا شوهر منو به اسم صدا میکنه خیلیم صمیمی بلند بلند باهاش میخنده،

حالا این هیچی

چند وقت پیش همسایه اونا اذیتشون کرده اینا هم میخوان برن یه جای دیگه مستاجر بشن من با اینکه با خانمش حرف میزدم همون حین پیامک بازی میکزدیم به من چیزی نگفت من تعجب کردم!

بهش پیام دادم آره همسرم گفت با همسایتون به اختلاف خوردیم گفت آره قرار برادرشوهر تو(یعنی من) که وکیل برامون مامور جور کنه ولی شوهرت قرار بود خبرش بده نداده گفتم باشه من فردا میپرسم از شوهرم بهت خبر میدم،

فرداش به شوهرم خودش زنگ زده چیشد برادر چیکار کرد(۴دیقه هم تماسشون طول کشیده)،

من خبر نداشتم از این تماس به اون زنه پیام دادم گفتم فعلا شوهرم‌با برادرش صحبت نکرده گفت باشه ممنون(اینجا اصلا به روش نیاورد که چند دیقه پیش به شوهرم زنگ زده و در موردش حرف زدن از من پنهان کرد)!!!

شوهرم همون لحظه زنگ زد گفت آره زن دوستم زنگ زده بود الان میگفت قضیه مامور چیشد و تشکر کرد ! گفتم وااا الان داشتم باهاش حرف میزدم چرا به روش نیاورد !!! من بهش گفته بودم خودم‌بهت زنگ میزنم چرا خودش بهت زنگ زده اونم خودش نه شوهرش!!


الان حس میکنم زنه عوضیه

یا استغفراله منظور داره به شوهرم

نمیدونم شایدم من مشکوکم واسه همین از شما مشورت میخوام


تروخدا چیکار کنم باهاشون؟ اینم بگم شوهرم برای کارش به دوستش شدید احتیاج داره و میگه باید رفت آمد خانوادگی باشه


شوهرم گریه کرد گفت بخدا چیزی نیست اونطوری میگی بهم قلبم میشکنه اون ناموس رفیقمه و فلان


ادامه داره

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

امروز ساعت ۷ شوهرم زنگ زد گفت دوستم زنگ زده همسایمون دوباره اومده دعوا من برم پیشش ترسیده!

بعد ۷:۲۰ پیام دادم خدایی راستش بگو خودش زنگ‌زده گفته ترسیدم بیا یا زنش

یه دیقه دیگه شوهرم زنگ زد که دوستم الان بهم گفت برگرد شنبه برم شکایت کنم زنش بهم زنگ زد من اول جواب ندادم بعد جواب دادم سی ثانیه بهش گفتم دارم میرم پیش دوستم


بعد ۷:۴۵رسبد محل و ۸:۳۵ اومد خونه گفت دنبال پوشک تخفیف خورده بودم دیر کردم



بخدا مردم انقدر فکر کردم به رفتارای مشکوکش

بنظرم به روش بزن بگو من ک خودم بهت گفتم خبر میدم اصلا صداشو در نیاوردی که خبر داری شیطون با یه لحن ش ...

بهش گفتم اتفاقا گفتم الان شوهرم گفت بهش زنگ زدی گفت بخدا استرس داشتم خواستم زودتر بفهمم چیشد مامور

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792