ای بابا اینجور که خیلی اوضاع خیط شد، پس برا چی موندی میگی بخاطر بچه ها! خب بچه هاشو دوس نداره دیگه معمولا اینجوری بچه ها هم محبت نگیرن اونا هم دیگه دوسش نخواهن داشت؛ باز من گفتم اینجوری گاه باباشون دوسشون داشته باشه براشون ارزش قائل باشه بقیه پلا هم خراب شن باز این پل هست که زندگیشون رو این استوار باشه بگن اینا ثمره ی ازدواج ماس و بخاطر اینا تلاش کنیم ولی مثل اینکه این پلی هم در کار نیستو و غیره، پس برا چی موندی؟! صرفا جای خواب؟
من میگم این فقط به این دلیل با تو ازدواج کرده که نگنفلتنی تا ایکس سن مجرد مانده پشتش حرف در نیارن یه زن بگیره بذاره خونه اسم متاهل روش باشه ولی تو بیرون بره پی خوشگذرانیاش مثل مجردا و دختر بازی کنه فارغ از اینکه شوهره یه خانمه و بابای بچه هاشه و مسئولیت داره، ای تفف
نگا اگه واقعا میخوای تغییری ایجاد کنی یه روز با بچه هات پاشو برو خونه مامان بابات و محکممم بهشون بگو من دیگه پیش اون ادم نمیرم اگه هم گفتن برگرد و اینا بگو تو خونه شما منم سهمی و ارثی دارم حق دارم اینجا بمونم چه بخواین چه نخواین
با یه وکیلم برو صحبت کن تو که همه چیز به نامته پس قانونی هم اوکیی دیگه نگو هم که بعدا چیکار کنم یه زنم تنهام و ازین چیزا بدون اگه واقعا با شرایط بجنگی و تلاش کنی تغییرشون بدی قطعا کم کم بهتر میشه
میتونی یه کار پیدا کنی انلاین حضوری هر طوری و فقط واسه زندگی بهتر مبارزه کنی چون بعد هر سختی اسونیی هست
اینکه فک میکنید چون خانومید از پس شرایط بعدش بر نمیاید خیلی نامردیه
مثلا من ادم میشناختم شوهرش تو جوونی فوت کرد خودش دست تنها ۶ تا بچه رو تونست تو شهرای دورافتاده بزرگ کنه همشونم عاقبت بخیر شدن هر کدوم دکتر مهندسین الان
خیلی سختی کشیدن ولی تونستن یا مثلا بی بی مریم هم یه خانم بود بیشتر از صد تا مرد تو تاریخ ایران تاثیرگذار بود
درسته سخته ولی بعد تلاش و جنگیدن با شرایط ادم میتونه وضعیت بهتر برسه
بخدا بچه هاتم ببینی همه تلاشتو میکنی براشون انگیزه میشه بتونن موفق شن
بخدا شوهرتم اینجوری راحت تره خودش یا حداقل به خودش میاد
البته نمیدونم کلی طومار نوشتم شاید همش چرت و پرت گفتم بالاخره من که از همه چیز خبر ندارم ولی خیلی این متن تو دلم بود بگم
خانوادت مجبورت کردم با این ازدواج کنی یا خودتون با هم اشنا شدین؟!
نظر شخصیه من اینه که خانوادت برات که کاری نمیکنن منفعتی که نمیرسونن بیشتر باعث ناامید بودنتم هستن به جای امید دادنو اغوش وا کردن، پس دیگه نبینشون به نظر من چون بیشتر اعصابت خورد میشه و یادت میاد چی به سرت اوردن. من بودم اینکارو میکردم چون اونا همینجوریم باعث عذابمم حالا با دیدنشون بیشتر احساس کنم بی کسم و بدبخت؟؟!
یکیم اینکه تو هنووز جوونی به نوعی اولای راهی تازه ۲۶ سالته، احساس میکنم مثل این زنای افسرده یه گوشه ی مبل جمع شدی و دستمال به دستی نمیخوای حرکتی بزنی خسته شدی. ولی اینکارو نکن این رویه رو پیش نگیر بیشتر خانومایی که سنشون بالاس اینجوری بی رغبتن به طلاق و ایجاد تغییر و.... تو جوونی هنوز تازه نفسی نذار حقتو بخورنو اسکل فرضت کنن به خاک سیاه بشونش حتی سینه خیز سینه خیز
شوهر من که که هرچی زن متاهل پیدا کرد باهاش دوست شد چیه پس🫠💔
