2777
2789
عنوان

متولدین فروردین 89

| مشاهده متن کامل بحث + 1322887 بازدید | 31242 پست
سلام
سایت چرا باز قاطی کرده ای بابا...

اومدم بگم کوروشم خوبه شکر خدا. بعد از دو روز بسیاااااااااااااااااااااااااااااار سخت. وااااااااااااااای خدا تو این دو رزه دقیق 3 کیلو وزن کم کردم...

دوشنبه شب کوروش و بردیم بیرون تا هم خسته بشه و شب خوب بخوابه هم بیرون بهتر غذا میخوره. ولللللللللللی نشد که بشه. از صبحش جز شیر من هیچ چیز دیگه نخورده بود و شب هر کاری کردم 5 تا دونه بیشتر سیب زمینی نخورد. ساعت 12 خوابید و من کلی دعا کردم که شب با ارامش بخوابه و تا صبح برای شیر بیدار نشه ولی همه چیز خوب بود تا ساعت 3:30. بیدار شد و دنبال شیر میگشت. دستشو میکرد تو لباسم و هی گریه میکرد منم باهاش گریه میکردم. بغل محسن هم به هیچ عنوان نمیرفت. اینقدر سرگرمش کردیم ولی فایده نداشت شیر میخواست. دیگه ساعت 6:30 از زور گشنگی اومد تو بغلم نشست شروع کرد از رو لباس شینم و لیس زدن و چون نایی نداشت تو بغلم با لالایی خوابید. ساعت 8 بلند شد و سریع لباساشو پوشوندم با اینکه باز شیر میخواست و گریه میکرد. رفتیم ساعت 9:15 کلینیک بودیم.
تو قسمت پذیرش اب سردکن دیده بود و آب میخواست و هی گریه میکرد. یه سوپرمارکتی دیده بود و بازم گریه میکرد واااااااااااااااااااااای حالم اینقدر بد بود که حد نداشت. کارای پذیرشش و انجام دادیم و رفتیم تو اتاق تا لباساشو عوض کنم و گان تنش کنم. خانوم پرستار اومد و از راه بینیش یه قطره ریخت تا یه کوچولو گیج بشه و واقعا هم گیج شده بود .بعد صدامون کردن که ببریمش اتاق عمل. رفتیم همون جلوی در اتاق عمل متخصص بیهوشی اومد و با کلی عروسک آنژیو زد به دستش طفلی بچم خیلی گریه کرد بعدش هم سریع تو بغلم دارو بیهوشی و زد و من دیدم کوروشم تو بغلم افتاد. بمیرم اینقدر گریه کردم که حد نداشت. اومدیم بالا و منتظر نشستیم تا ساعت 12:30 که گفتن بریم و از ریکاوری بگیریمش. سوار آسانسور که شدیم صدای گریه اش میامد. اومد بغلم تو همون حالت بیهوشی. تو بغلم خوابید. تا یک ساعت که گذشت گفتن میتونم بهش آب بدم بعد شیر.آب نخورد ولی تا سینم و گذاشتم تو دهنش سریع خورد. هنوز ده دقیقه نگذشت که کلی استفراغ کرد روم. بعدش صورتشو یه کوچولو شستم و یکم حالش جا اومد دوباره تو بغلم خوابید حدود نیم ساعتی گذشت دوباره بهش شیر دادم و بازم کلی استفراغ کرد. محسن رفت و به پ رستار گفت و اونم اومد بهش یه داروی ضد تهوع تزریق کرد. بعدش گفت تا نیم ساعت چیزی نخوره و بعدش هر زمانی که ادرار کرد میتونید ببریدش. تا بالاخره و شکر خدا دیگه بالا نیاورد و جیشم کرد و اومدیم خونه. بازم همونجور اویزون من ولی خوابید تا ساعت 9. بیدار شد و یه کوچولو سوپ خورد و بازم خوابید.
تا سه روز هم باید ایبوپروفن بخوره.
ولی از حق نگذریم کار دکترش عالی بود بچم الان دوتا دندون جلویی داره به چه خوشگلی و سفیدی. دندون های کرسیشم که پوسیده بود روکش شده .

وووووولی امیدوارم این روزها رو هیچ پدر و مادری نبینن و همیشه بچه هاشون صحیح و سلامت باشن.
حالا از دیشب تا حالا همینجور اویزون سینمه و ازش دست نمیکشه.

دووووووووستتون دارم
خدایا بابت داشته ها و نداشته هایم شکر...
نغمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه:((
خدا رو شکر .... به الان فکر کن .... تموم شد ...
خدایا چرا همیشه با تلخیهای زندگی یاد خوشیهامون میفتیم .....
خدایا شکرت .......
:(((((((((

خواهر خوبم قدر الان و زندگیتو حسابی بدون........

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام به همه دوستان عزیزم.

شیوا جان، به سلامتی ان شاا... التماس دعا

ضحی جون، شما هم بسلامتی. فدای این سینا مرد کوچک بشم که اینقدر آقاست.

نغمه جان، کوروش چطوره؟ بیا یه خبری بده . دندوناش دیگه خوب شده؟

سارایی جان، شکلات نوش جان. مادر شوهر چطورن؟

عاطفه جان، شمال خوش بگذره.
سلام...

دیگه ظهرتون بخیر...باز هم چه روز خلوتی....:(((((((

اینها فقط برای اینکه یه کم از این حال و هوا در بیاین...زود باشین بیاین دیگه....*))))))

سارایی جون.. خیلی‌ به یادت بودم، خدا انشا‌الله مریضتون رو شفای خیر عنایت کنه..راستی‌، قدر "گرامی "تو !!! بدون ها!!! می‌دونه شکلات دوست داری تو رو یادش نرفته!!! الهی بمیرم برای علی‌...دلش سوخت نه؟!!! عیبی نداره این بار واقعا فرق میکرد!!!

نغمه جون!! عزیزم واقعا خسته نباشی‌...خوشحالم که این روز‌های سخت رو پشت سر گذاشتی و نتیجه خوب بوده...امیدوارم همیشه کوروش گلمون سالم و سلامت باشه... خدا به هممون سلامتی‌ بده انشا‌الله...یه کم استراحت کن...دوباره زودی سر حال و تپل بشی‌!!!*))))

http://www.irupload.ir/images/hhhs6v56z7wcvxx9sv6x.jpg

در راستای همون کمک به جمع و تا کردن لباس‌ها!!!!

http://www.irupload.ir/images/juhtsnql2ni15yp5gjsa.jpg

http://www.irupload.ir/images/w1q5p5xjzcuy474invz6.jpg

http://www.irupload.ir/images/ze7gepouimk9yakfi69.jpg

http://www.irupload.ir/images/w8uoia2bxpqht8sqwl4d.jpg
نغمه عزیزمممممممممم...بیا بغلم ..چقدر سخته ...خیلی اذیت شدی عوضش نتیجه اش برات مهم باشه ...مراقب خودت وپسر خوشگلت باش...
ما هم می ریم فردا شمالللللل...خوش باشید همتون ..می بوسمتون...عکسهای عسلا رو هم دیدم ..بوس برای ماهان و فاطمه
بعد از حرفهای نغمه که اشک هممون رو در آورد واقعا دیدن این عکسها میچسبید

یاقوت دخملت خیلی بلا و با نمکه ماشالا ....... ببوسش قند عسلو

زهرا آناهیتا خیلی بزرگ شده .... اصلا باورم نمیشه عکس اولو که باز کردم یک خانوم خانوما دیدم هزار ماشالا .....
عروسکم

من عکس آخری آنا رو برداشتم ان بیشتر به کارم میومد چون من فقط صورت میخوام
ممنون عزیزم


ببخشید من مهمون دارم خیلی نمیتنم بمونم اون آخری رو برام بزار ..................


راستی بچه ها عکس صدرا واسه هیچ کدومتون باز نمیشه ؟؟؟؟؟
یاقوت فکر کنم برای تو بشه ها یک نگا میندازی آجی ؟؟؟؟

صفحه 1389 ..............

اگه برا هر کدومتون باز شد برا من بزارین اینجا کچل شدم جدیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی


مانلی نیستی عزیزمممممممممممممممممممممم
وای وای آناهیتا..

چه خانومی شدی تو ...چه عسلی..یه ماچ گنده از طرف من بکنش مامانش...خدا حفظت کنه الهی!!!

ممنون مامانی جون... بهتر میشم ایشالا!!:(((((

آره عزیزم، من سفارش دادم...سرعت و نظم کارشون خیلی‌ خوب بود..در مجموع راضی‌ بودم...فقط به نظرم یه کم عکسها رو تیره تر از خودشون چاپ می‌کنه..شاید اگه قبلش خودت یه کم زمینه آش رو روشنتر کنی‌ بهتر بشه..ولی‌ در مجموع چیز خوبی‌ بود!!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

رشد مو

aydaw__sr | 12 ثانیه پیش
2791
2779
2792