کاش تو خصوصیترین روزها و ساعتهای زندگیشون بودی
کاش تو تنهایی و خلوتهاشون بودی
کاش وقتی بیرون از خونه هستن همیشه همراهشون بودی
کاش تو گوشی اون تلگرام و اینستاشو بودی
کاش در همه شرایط تنهاییشون بودی
با چشمای خودت میدیدی اونوقت قبول میکردم
پسر خاله منم عاشق زنش بود ۸سال زندگی کردن عاشق و معشوق، لیلی و مجنون، فرهاد و شیرین
مثل پروانه دور زنش میچرخید
قربون صدقه اش میرفت چپ و راست
تو خونه کار میکرد
سر تا پاشو طلا گرفته بود
بهترین، لباس، مسافرتها
اما بعد ۸سال فهمیدیم صیغه ای داشته
هیچکس همیشه همراهش نبوده که بفهمه
تو خلوتهاش، تو لحظه های خصوصیش
وقتی بیرون از خونه بوده زنش که بهش نچسبیده بوده