سلام
دوستان من و همسرم عاشقانه همدیگرو دوست داشتیم و ازدواج کردیم مادر شوهرم راضی به ازدواج مون نبود خلاصه ی مدت باهم زندگی کردیم
تا ی مدت میونه من و شوهرم شکر آب شد
ی مدت شوهرم رفت سمت خانوادش خیلی،باهام بد شد طوری ک هر چی خانوادش میگفتن میومد ب من و مادرم فوش میداد و هر شب ۴۰ دقیقه تصویری یا مادرش حرف میزد
شب آخری ک پیشم بود ۴۰ دقیقه تصویری با مادرش حرف زد بعد شام خوردیمچایی اوردم یهو دیدم رو هر برنامه گوشیش ی رمز گذاشته گفتم چرا این کارو کردی؟!گفتش مادرم گفته بزار ک پیام هامونو نخونه
منم بغض کردم گفتم باشه بعدا در موردش حرف میزنیم چایی مو برداشتم رفتم ی گوشه نشستم دیدم لیوان چایی و ریخت روم و قندون و زد،شکست یهو گفتش مادر جن
دت بهت اینا رو یاد میده منم گفتم ج*ن* د*ه مادر توعه نه مادر من اومد کتکم زد بدجور و زنگ زد خواهرش،ک فردا طلاق شو میدم و این حرفا یهو خواهرش اومد زنگ همسایه رو زد اومد بالا ی سیلی بهم زد و داداش شو برداشت و رفت از آین قضیه ۵ ماه میگذره
۸ ما التماس شو کردم ک برگرد برنگشت طلاقمم داد😭🖤
تو این ۸ماه افسرده شدم قرص خوردم موهامو از ته ماشین کردم دلتنگشم همین
آه من نگيره آه بچم میگیره نه؟بچم ۲ سالشه پبش خودمه
نمیگم اون مقصره کلا شاید ۵۰ من ۵۰ اون ولی نباید بخلطر خانوادش تنهام میذاشت نه؟
دعا کنید بمیرم چون دلتنگشم دیگ نمیتونم تحمل کنم
اون روز زنگ زدم دامادش
دامادش حکم داداشش و داره
زنگ زدم گفتش اگر فرزاد برگرده باید قید من و خواهرش و بزنه بلاکم کرد
بعضی،هاتون میگید سر همین موضوع طلاقت داد؟!!!!!
دوستان ما هر شب دعوا داشتیم ی،سر مادرش ی شب سر مادرم ی شب سر خواهرش ی شب سر خواهرم
هرشب استوری هاشو چک میکنم دلتنگشم بخدا
استوری هاشو نگاه میکنم از وفتی ک رفته طلاقم داده یکسره با رفیق هاش بیرونه استوری نمیذاره خوشگذرونی
آخرین حرفش هم اینه ک من واسه آرامش بچم رفتم طلاقت دادم چون بچم آرامش نداشت با دعوا هامون
۱۱ماه شد ک ندارمش دارم دق میکنم هر شب با خانوادش استوری میذاره ک خوش میگذره بهش ولی من دق کزدم اینجا چیکار کنم؟
دوتامون مقصر بودیم کاش ناراحتش نمیکردم کاش هر چی میگفت میگفتم باشه دارم دق میکنممممممم
الهی بمیرم من ک باهاش دعوا نمیکردم کاش هر چی میگفت میگفتم چشم بحث نمیکردم باهاش
ما اطباع هستیم بخاطر اینکه مهریه و نفقه نده فرار کرد رفت افغانستان
شنیدم نامزد کرده اونجااین پیامم داد بلاگم کرد
((با دعای تو خوشبخت نمیشم و نشدم که با نفرین تو بدبخت بشم ...
چیزی که تو بهم ندادی . من تو روح یکی پیدا کردم که عاشقانه دوسم داره . و میتونه یار ابدیم باشه.
میتونه روح جانمو به ارامش دعوت کنه و این کارو کرده ماهرخم .))