تو سن ۳۷ سالگی هیچ عشقی تو زندگیم نیست . نمیدونم خوبه بده چیه .تا چند وقت پیش از یه پسر خوش قیافه خوشم میمود که نشد اشنا بشیم .هردو محل اشنایی رو ترک کردیم .همیشه با خودم فکر میکنم چطوری بعضی دخترها کلی کشته ومرده دترن بعضی دخترها رو دیدید خیلی پر رو ان میرن هرعروسی سیر میرقصن همه پسرا نگاشون میکنن همیشه رو بورسن بعد اینکه بموقع هم ازدواج میکنن منظورم همچین دخترهایی هست بعد حالا هم فکر میکنم نمیدونم دوست ندارم جای اونها هم باشم ولی اون همه اعتماد به نفس از کجاشون میمود تو کل عمرم دوست پسر نداشتم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ناحله الجسم ینی نحیف ودلشکسته میری♥ جوونی اما مادر پیری،بهونه ی سفر میگیری♥ باکیه العین ینی بارون غصه ها میباره♥ چشای مادر ما تاره دیگه علی شده بیچاره♥ منحده الرکن ینی توان برات نمونده بانو♥ کی قلبتو سوزونده بانو کی بالتو شکونده بانو♥ معصبه الراس ینی بستی سری رو ک پردرده♥ رنگ رخ تو مادر زرده تو کوچه کی جسارت کرده♥ جوری لگد خوردی ک نمیتونی بلند شی از جات♥ جای غلافه رو با زوهات داری میری کنار بابات♥ هیچکسی ای وای من نگفت تو کوچه ب اون کافر ♥ نزن زن رو جلوی شوهر بمیره زینبت ای مادر♥ وای مادرم
پس حسش کردی ولی راستش من حتی کراشی هم نداشتم فقد تعریف از عشق رو شنیدم اما هیچوقت حسش نکردم
ببین اره فقط از یه مورد هم نمیدونم چرا به من توجه میکرد من همیشه دوبه شک بودم بهش شش ماهه تمام بدون اینکه حرفی رد وبدل بشه بهم توجع میکرد همیشه شک داشتم دوست دختر داره یانه بعد یه مدت فهمیدم متاهله واقعا نفعمیدم چرا توجه میکرد همیشه میگفتم اگر شک بهش نداشتم مورد خوبی بود ولی همیشه شک داشتم و درست هم بود