سلام من تجربه ویبک نداشتم
از تجربه طبیعی بگم
من زیر نظر دکتر معروف شهرستان کوچکمان بودم
خییلی مهربان
باخنده همیشه میگفت بسم الله بگو دارو مصرف بکن
منم جدا ازش خوشم اومده بود
گفتم چقدرمهربونه
کاش اگه خواستم بمونم نوبت شیف اون تو بیمارستان زایمان بکنم
چون من خیلی دادوهوار میکنم هر ماما و دکتری تحمل بی قراری های منو نداره
از طرفی دلم میخواست برم یه شهر بزرگ یه بیمارستان خوب زایمان بکنم
اما دلم پیش خانوادم بود که نمیتونمچندهفته شوهر و مادرو باخودم ببرم که.... خلاصه تصمیم شد تک بیمارستان شهرکوچیکمون پیش همون دکتر زایمان بکنم
من همون شب زایمان بعد دوسه روز یه دل سیر شام خوردم
به شدت هوس خرما کرده بودم وخیلی خورم
عطش شدید یه پارچه آب یخ کنارخودم گذاشتم
یکم خرما یکم آب یخ اصلا یه چیز عجیبی
نگو دردای زایمان اومده سراغم و منظم هم بود
دیگه توخونه دراز کشیده بودمو درسامو میشمردم.
گفتم تادردامو تو خونه بکشم
که نصف شب تازه چرتم زده بود که کیسه آبم پاره شد منم سریع رفتم بیمارستان تاشیفت دکترم هست خوشحال شدم
بستری شدم بایه وضع بد اون شبی که بعدمدتها پرخوری کرده بودم شب زایمانم بود🤢
ماما معاینه خداخیرش بده با لبخند ومهربانی کارامو کرد بااینکه از معاینه متنفرم🫠
رفتم تو اتاق درد💣
یه مستخدم بداخلاق😢
یه ماما بداخلاق نصیبم شد که ماما حتی موهاشم بلند بود و باز بود هی میومد تو دست پاش🥹
منم بخاطرپرخوری اون شب خیلی اذیت شدم هنوز حرفهای بد مستخدم و ماما یادمه😔
من چه میدونستم اون شب میشه شب زایمانم
ازطرفی شبای قبلش معدم اجازه پرخوری نمیداد برعکس اون شب🫣
خلاصه منم بدزایمان بددرد و پرسنل بداخلاق زایمان که کردم جفت در نمیومد که دکتر رسید
باورت میشه نشناختمش از بس اخم کرده بود که چرا همکاری نمیکنی
هیه زور اساسی سرزایمان
یه زوراساسی سر جفت بیرون اومدنی ازم خواستن
جفت درنیومد بردنم اتاق کورتاژ اونجا هم خوش اخلاق توشون نبود
باهم میخندیدن ولی تو روی من بیمار اصلا..
خیلی دلم ازشون پر شد
بعدشم که بخیه ها جوش نخورد
خلاصه بهت بگم که من از روی ظاهر دکتر رو خوش اخلاق دیدم ولی اونم تو شرایط بد بداخلاق بود
تحقیق بکن ببین کدوم تو دردای طبیعی واتفاقاتی که ممکنه برای زائو هین زایمان پیش بیاد همراه تره خوش اخلاق تره
آدم هیچوقت لحظه زایمان رفتار پرسنل رو یادش نمیره
اگه خوب باشن همیشه دعا پشتشونه ان شاءالله موفق باشی