2777
2789
عنوان

با عشق ازدواج کردیم .... ولی هر روز داریم نسبت به هم سرد تر میشیم

| مشاهده متن کامل بحث + 16465 بازدید | 96 پست
من 8ساله که ازدواج کردم و دخترم 2سالشه. در این مدت هر کاری که بگی کردم. تمام مواردی را که ریحانه جون گفتند را به اجرا گذاشتم. چه قبل از بچه‌دار شدن و چه بعد از اون که آدم به علت تغییرات هورمونی حوصله‌ خودشم نداره. ولی هیچ فایده ای نداشته. همسر من خیلی مهربونه و می دونم که دوستم داره ولی به علت تربیتی که شده یاد نگرفته ابراز احساسات کنه. من یادمه اول ازدواج درست زمان اوج روابط احساسی زن و شوهر و حتی در دوران عقد ایشون همینطوری بود. ولی خوب به خودم می‌گفتم که غرور داره و چون خودم در سن کم پدرمو از دست داده بودم زیاد به این روابط آشنا نبودم ولی بعدا" که دوستام کم کم ازدواج کردند و از روابطشون صحبت می‌کردند دیدم چقدر همسرم با بقیه فرق داره. البته تا 6ماه پیش فکر می‌کردم شاید به خاطر مشکلات زندگی و مسئولیتهاش و ناراضی بودن از کارشم می تونه باشه و برای همین تمرکز نداره و حالت افسردگی گرفته ، به خاطر همین تصمیم گرفتم که کلیه هزینه های خانه،‌خودم و بچه را به تنهایی متحمل شوم تا باری از دوش ایشان برداشته شده و فکرش آزاد بشه ، ولی بازم فایده ای نداشته و مرتب مثل قبل به زندگی بدبینه و می‌گه معلوم نیست با این وضعیت چی بشه. کاسبی نیست، کار نیست و ... البته تمام اینها ریشه در تربیت خانواده‌اش داره. چون پدر ایشان کارمند عالی رتبه شرکت نفت بوده با حقوقی عالی، مادرشم معلم بازنشسته و 2تا بچه نیز بیشتر نیستند. حالا تصور کنید با این تعریفی که از خانوادش کردم خانواده‌اش نیز مرتب بانگ نداشتن بر زبانشان جاریه و برای هر خرجی که می‌خوان بکنن صد دفعه استخاره می‌کنن. لازم به توضیح است که ما و آنها وضع زندگیمان بد نیست. می خوام بگم که این سرد شدن روابط همش به مدیریت زن بر نمی‌گرده، اولش که عاشق می شن به دلیل ترشح هورمونهای خاصی در بدن آدم بدون اراده دست به کارهایی می‌زنه که بعدش باورش نمی‌شه آن کارها را خودش کرده ولی بعد از مدتی شخصیت واقعی انسانها نمایان می شه و اگه یکی هم مثل همسر من پیدا شه که اصلا" در این مسیر تربیت نشده باشه امثال من که احساسی هستیم بسیار ضربه می خوریم.
دوستان سلام چون این تاپیک واسه زندگیمون خیلی مهمه میخوام منم بنویسم.من و شوهرم در یک بیمارستان باهم همکار بودیم و 1 ماه دوست و بعد ازدواج/اینو میخوام بگم که مردای ایرانی بیشترشون نمیتونن محبت رو به زبون بیارن ولی اینجا 2 تا مسئله هست.1-شما که میتونید به زبون بیارید 2- شما میتونید باعث بشید اون هم به زبون بیاره.شوهر منم اوایل به زبون نمیاورد و بعد سالها الان اعتراف میکنه که من همیشه با خودم میگفتم مرد باید یه جوری با زنش رفتار کنه که زن ازش حساب ببره.ولی الان چی؟اگه یه روز بهش نگم گلم عزیزم و لوسش نکنم خودش میاد و ازم میخواد و همیشه میاد بغلم میکنه و میگه اگه خدا تو رو بهم نمیداد چیکار میکردم؟؟؟
من بعد ازدواج حریم فاصله رو شکستم خیلی ها میگن بین زن و مرد باید حریم باشه.....بله حریم باشه ولی نه حریم رابطه و فاصله......باید حریم حیا باشه و بسسسسسسس...
اونقدر ناز شوهراتونو بکشید و واسش ناز کنید و ارایش کنید و لباسای باز واسش بپوشید تا نتیجه بگیرین. بهش بفهمونین همه کاراتون واسه اونه

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من رژیم میگیرم شوهرم میگه چرا رژیم میگیری ؟میگم میخوام زیبا باشم.میگه:من دوست دارم همین اندامتو.تو داری واسه زیبایی پیش همه رژیم میگیری.منم میگم نه میخوام مراقب سلامتیم باشم تا بهتر به تو و علی برسم.و در نظر تو که مرد منی زیبا جلوه کنم.خانوما حرف با حرف و لحن با لحن خیلی متفاوته.این یادتون باشه.مردا بیشتر موقع ها دارن از زیر زبونتون حرف میکشن.
گل یاس عزیزم اقعا ازت ممنونم بابت راهنماییهای ارزشمندت .... ازت ممنونم که دانسته هات را به من یاد میدی وباعث میشی هر لحظه ذهنم باز تر بشه..... من هر روز از روز قبل از پیشرفتم توی روابطم و از دعواها و ناراحتی هام برات مب گم دوست دارم که مشاورم باشی و بهم درست زندگی کردن رو یاد بدی..
سارای عزیزم سلام ..... داستانت رو خوندم و جالبه که بدونی من هم شرایط مشابه تو رو دارم ... با این تفاوت که شوهر من خودش شرکت نفتیه و همیشه د رحال نالیدن............ شوهرم تو خانواده ای بزرگ شده که به قول خودش محبت نکردن به زن یکی از بارزترین خصلتهاشونه ............ همسر من بسیار ادم احساساتیه ولی نمیتونه به من که همسرش هستم احساسش رو بروز بده ...........همسرم و خانواده اش با اینکه وضعیت مالی خوبی دارن ولی همیشه از در بیچارگی وارد میشن و همیشه غصه می خورن که حساب بانکیشون خالیه و هر وقت میگم چرا حرف نمیزنی یا چرا بی حوصله ای ؟ می گه از بی پولی
از همه این حرفها بگذریم
من این تاپیک رو ایجاد کردم که مشکل من و امثال من به کمک دوستای خوبی مثل ریحانه ، مهربان ن گل یاس و بقیه دوستان حل بشه ...... تو هم باز اینجا بیا ..... شاید تجربیات دوستانمون بتونه گوشه ای از مشکلات ما رو حل کنه.
من رشته روانشناسی در دانشگاه نداشتم ولی کلا علاقه به کمک دوستان خیلی دارم و هر جا در این موارد بتونم کمک کنم خودمو سریع اونجا می رسونم امیدوارم به کارت بیاد و شاهد بهترینها در زندگیت باشی
سلام به همه دوستان .................. قرار بود که زودتر از اینا بیام و براتون بنویسم ولی شرمندم که کار زیاد اجازه نداد .....
دوستای گلم تقریبا همه سعی ام رو کردم سعی کردم به خودم برسم و هر کاری که میدونستم شوهرم دوست داره انجام دادم ..... بعد از یکسال شایدم بیشتر باز شوهرم مثل گذشته نازم رو خرید و وقتی که سر یه حرف کوچیک ازش دلخور شدم همه سعی اش رو کرد تا از دلم در بیاره ................... باورتون میشه یکسال بیشتر بود که هر وقت ناراحت میشدم یا خودم بیخیال می شدم یا اینکه توجیه می کرد که خودم مقصرم .................
دوستای گلم و خانومای مهربون ، تمام حرفها و نصیحتها تون رو بارها و بارها مرور کردم و بینهایت از همه سپاسگذارم.... میخوام چنتا از پستهای خانونمها رو که نصیحتهای کلی داشتن و میتونن به همه خانومهای مثل من کمک کنن تو ابن صفحه کپی کنم که بتونیم یکجا ببینیمشون..

ania goli
پست ها: 15 | عضویت: 25/5/1388
1389/4/8 10:23 ق.ظ


من الان حدود سه ساله ازدواج کردم.یه پیشنهادی که یک خانم نسبتا مسن وموفق بهم داد این بود که هر لحظه که احساس کردی داری سرد میشی تصور کن که تو و یک هوو با هم توی یه خونه هستین. اون موقع ببین چطور خودت را برای شوهرت اماده می کنی و اجازه نمی دی که اون پیروز میشه.که البته با این جامعه امروزی یک هوو که چه عرض کنم هزاران هوو برامون موجوده

نگار
پست ها: 44 | عضویت: 3/12/1388
1389/4/8 11:25 ق.ظ


مامان جان سلام
اصولا وقتی یه مشکل بوجود می آد فقط یک علت نداره . به علل مختلف باید فکر کنی.1- تو برا شوهرت و خونواده اون به خاطر اینکه ناراحتی نیاد از خود گذشتگی کردی که البته خیلی هم خوبه . چون هیچوقت کل کل کردن به جایی نمی رسه.اما این قضیه رو اصلا خودش و خونواده اش نمی فهمن چون واقعا در ک نمی کنند نمی دونم چطوری بهت بگم منظورم اینه که بعضی اوقات بد نبوده با احترام و بدون انکه ناراحتیت رو به خیلی به روت بیاری خیلی خیلی ملایم ازشون گله بگنی به نظرم خانوما این طوری تخلیه می شن. این بخاطره اینه که تو احساس له شدن بهت دست نده.
2- حتما حتما با شوهرت در مورد این احساست صحبت کن البته نه با سرو صدا . با مظلومیت و خانومانه . تقصیر رو هم تو حرفات گردن اون نینداز . فقط بهش بگو این احساس رو دارم و از این بابت ناراحتم از اینکه از هم دیگه سرد شدیم .و...... منظر نتیجه هستم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز