همه نگاه من کردن
یهو زنش گفت عزیزم بخور غذاتو انتخاب بد همینه رو کل خانواده تاثیر میزاره اگه انتخاب بد نبود تاحالا قضیع حل شده بود
اینجا دیدم واقعا حرفی نزنم بد داره بهم توهین میشه
گفتم همتون بابای منو میشناسید و کل فامیل مون میدونید خودمون اینقدر داریم که من چشمم به این چیزا نیست من انتخاب بد کسی نبودم
رو کردم به پدر شوهرم گفتم حاجی شما چند سال سفره تون با بابام یکی بوده چند سال نگاه تون تو صورت هم بوده
اینجا پدر شوهرم گفت درسته بابا شامل بخوره همگی میریم خونه حرف میزنیم ما الان همه مهمونیم
برادر شوهرم گفت ما که نگفتیم بابات و عموت بد فقط داریم میگیم تو بد
گفتم من سر سفره بابام بزرگ شدم اینجا یهو شوهرم پرید به داداشش گفت بسه فلانی مگه من تاحالا بع زنت حرفی زدم
داداشش هم گفت تو اگه زن عاقلی بودی اگه دختر بابات بودی آبروت برات مهم بود شوهرت آروم میکردی که سهمش بده دست من
تو رو شوهرت حرف بزنی اون قبول میکنه
مگه فلان جریان تو حرف نزدی کوتاه آمد گفتم اون جریان170 تومن پول بود این دیگه به من ربطی نداره من نگفتم ببخش نه گفتم نبخش