عزیزمی دوست خوبم
کاملا بهت حق میدم
این روز و شبای سخت تو رو منم گذروندم
شبایی که تا نصف شب مدام سرچ میکردم
به امید اینکه روزنه ای امید واسه دردم پیدا
کنم
باورت میشه از سرکلاژ شکمی، خودم اولین
بار فقط یک جمله توو یک مقاله دیدم
و احساس کردم در موردش باید تحقیق
بیشتری کنم (بهار 97)
به دکتر مشهدم گفتم، گفت اصلا بهش
فکر نکن خیلی خطرناکه
اگر انقباض بگیری هنر کنیم جونت رو نجات
بدیم، قطع و یقین بچه رو از دست خواهی
داد
بعد گفت برو باردار شو انشالله چیزی نمیشه
باردار شدم و یکبار دیگه 6ماهه از دست دادم
من موندم و یک روح تکه تکه شده
و یک جسمِ خسته تر از این همه تلاش
اینبار مصمم تر در مورد سرکلاژ شکمی تحقیق
میکردم، یک روز عصر خیلی خیلی دلم گرفته
بود خیلی از خدا خواستم که خودش یک راه
بهم نشون بده
با اینکه میدونستم جواب گیریش تقریبا
غیر ممکنه ولی تصمیم گرفتم به آقای دکتر
آصف جاه یک پیامک بدم و خیلی مختصر
بگم بعد از عملِ سپتومش در اردیبهشت 97من دوباره زایمان نارس داشتم
و ازشون خواستم اگر واقعا
راهی مونده منو راهنمایی کنن
اون زمان زمستون 97 بود و من تازه زایمان
کرده بودم
با خودم میگفتم اگر حتی نیاز باشه
تا اون سرِ دنیا میرم ولی برای دردم،
درمونش رو پیدا میکنم
فقطم از خدا میخواستم که راه رو واسم
روشن کنه
نصف شبش بود که گوشیم رو روشن کردم
و دیدم که خدا رو شکر، دکتر پیامکم رو
جوابم داده بود که تنها راهش اینه که
از داخل شکم، دهانه رو بدوزید
ولی متاسفانه اون دکترمشهدم باز هم مدام
تلاش کرد که منو از این کار منصرف کنه
و اصرارش بر این بود که من رحم اجاره ای
رو امتحان کنم و بیشتر از این خودمو خسته
نکنم
و وقتی توو اردیبهشت 98، تلاشم واسه
رحم اجاره ای بعد از کلی هزینه بی نتیجه
موند، به یاری خدا همه توانِ خسته م
رو گذاشتم واسه اینکه برم تهران و
دوباره پیش دکتر آصف جاه ویزیت بشم
و این اتفاق در تیر 98 افتاد و شد آغاز
مسیری که در آبان 99 با یک
فرشته دوست داشتنی ختم به خیر شد
صدها هزار آفرین به تو دوست خوبم که همچنانصبوری و داری تلاش میکنی
یقین بدون تا به ثمر نشستن تلاش هات
راهی نمونده. به امید خدای مهربون 🤲