مینیمالیست شدن یعنی چی؟

خوب تو اتاق بالایی اگه براتون مقدوره هیتر برقی بذار.بعد اینکه نگو این همه پارچه دارم چطوری بدوزم یه دونه اش در بیار مثلا نمی دونم ده روز یا بیست روز بگو این باید دوخته شه برای دوخت این پارچه از وقتی که برای یه کار دیگه می ذاری وضروری نیست بزن.مثلا این هفته یه بیرون رفتنت حالا مهمونی بازار هر چی نرو به جاش بشین این پارچه بدوز.

من امروز رفتم بازار وسایلی که نیاز داشتم خریدم ولی تو قسمت لوازم ارایش عجله داشتم ولوازم ارایشی نبود که همیشه ازش خرید می کردم برای همین سریعا محل را ترک نمودم تا چیز لدازم ارایشی بدون فکر خریده شده تو ورودی های امروز نداشته باشم.یه سری خرید از عطاری داشتم همش می گفتم کم بریزید کم می خوام تازه کابینت ها پاکسازی کردم باید ورودی هاش کنترل می شد

از بیرون و گردش گفتی هلاکم کردی😂

اصلا یه پیاده‌روی هم دیگه نمیرم .نهایت روز در میون بچم رو که می‌خوایم بگردونیم با شوهرم میریم یه دور یک ربعه می‌زنیم . هفته ای یکی دوبار هم میریم خونه مادرشوهرم که اونم خیلی بشه هربار یک ساعته.خیلی وقته خونه کسی رفتن و قاطی شدن با بقیه را خط کشیدم که این هم یکی از اهدافم در مینیمال شدن بود.چهار سال تموم همش در حال رفت و آمد با اینا بودم و حاصلش هیچ به هیچ...البته قبل از اونم تو تاپیک های بانو آرتمیس بیشتر به خودم اومدم...

اتاق بالا هم پله زیاد داره و متاسفانه چون پله ها حفاظ نداره میترسم پسرم را ببرم .در کل خیلی نمیصرفه برای روزی یکی دوساعت کار  این پله ها را بالا پایین کنم.

حالا باز پارکینگ یه چیزی.اونجا هم از بس وسیله جمع شده شلوغه.باید خلوتش کنم تا ببینم میشه فکری کرد

البته فقط وسایل و پارچه ها رو اونجا می‌زارم و چرخ را تو همون خونه باهاش کار کنم راحت ترم

تقریباً میتونم یک هفته ای یه لباس را تموم کنم. روزی یک ساعت وقت بزارم عالیه وقتی بچم خوابه 

چقدر خوبه که خیاطی بلدید.خیلی عالیه 

اما نگو از رفت وامد دل پری دارم که بمونه سر صبر وحوصله میام میگم.

نی نی سایت واقعا تاپیک های مفیدی داره من اوایل زندگیم خیلی اشتباهات بدی داشتم.ولی سالها تو نی سایت خواننده خاموش بودم واز پست های مفید استفاده کردم.

استارتر اگه میشه درمورد رفت و آمد هم صحبتی بشه من خیلی به نظرات دوستان نیاز دارم . 

در مورد رفت وآمد باید اول تقسیم کنیم

معاشرت ما با چه افرادیه؟

خانواده هامون؟

خانواده درجه یک یا درجه چند

دوستامون؟

همکارامون؟

همسایه هامون؟

ما (من وهمسرم)دوست داریم رفت وامد داشته باشیم یا نه؟

یکی از زوج ها دوست داره رفت وامد کنه یا نه؟

چه خصوصیات رفتاری در رفت وامد می پسندیم وچه خصوصیاتی نمی پسندیم؟

جواب این سوال ها از فردی به فرد دیگه متفاوت

من وقتی ازدواج کردم خودم متعادل بودم ولی با فردی ازدواج کردم که طیف گسترده ای از روابط داشت ومن به معنای واقعی کلمه مغزم قفل شد اصلا نمی تونستم سر وسامونی به این حجم ادم بدم البته فکر نکنید از این ها که ۳۰ تا مهمون داشته باشم وهمش در حال پذیرایی باشم نه .ولی افراد زیادی بود که باید باهاشون معاشرت می کردم وباز هم میگم پوستم کنده شد تا خودم لا شرایط تطبیق دادم

تو ارتباطات خودم که شامل خانواده،دوستام وهمکارام بودم یه روز نشستم سبک وسنگین کردم دوتا از دوستانم به دلیل حسادت گذاشتم خروجی.متاسفم ولی مجبور شدم این افراد دیگه به دایره روابط من بر نخواهند گشت ولی بابت روزهایی که باهاشون داشتم خودم سرزنش نمی کنم روزی وارد زندگی من شدند،خندیدیم،غصه خوردیم،سفر رفتیم خاطره ساختیم ولی از جایی به بعد مسیرمون از هم جدا شد و از نظر من اشکال نداره.

از اقوام نزدیک هم از سال گذشته مجبور شدم کسی به کمی دورتر از زندگیم هدایت کنم.فکر کنید گذاشتم تو کارتن ولی هنوز تو خروجی نرفته.هرازگاهی دوباره از کارتن درش میارم می بینم نه دوستش ندارم باز میره تو کارتن

تا ببینم کی میشه خروجی

بحث روابط خیلی بحث پیچیده وگسترده ای.

من با اینکه خداروهزار بار شکر تو روابط ام مشکلی نداشتم ولی باز برام چالش های زیادی داشت بخصوص چون آدم ها خیلی تغییر کردند وتغییرشون مثبت نیست.

درسته میشه همکار دوست همسایه آشنا حتی اقوام درجه دو رو گذاشت کنار ولی خانواده هارو نه . من تو خانواده کم جمعیتی بزرگ شدم رفت و آمد مون سالی یکبار اونم عید تا عید بود بعد از ازدواجم با خانواده پرجمعیت روبرو شدم ، متاسفانه تو این هشت سال نشده که روابط رو محدود کنیم چون از اول قانون گذاشته بودن هر جمعه باید خونه مادرشوهرم جمع می‌شدیم حتی اگه مریض خسته و یا کارهم داشتم بایددد میرفیتم ‌‌،پارسال مادرشوهر فوت کرد ولی بازم برنامه هر جمعه ها هست . چند سال اول مخالفت میکردیم نریم ولی شوهرم زیر بار نمی‌رفت حتی برای من برنامه هر پنج شنبه خونه مادرم رفتن رو گذاشته بود که اونو چند سالیه حذف کردم هروقت دلم تنگ بشه میرم. این هر هفته جمعه ها رفتن خونه پدرشوهرباعث شده از جمعه ها متنفر بشم‌.

خیلی خوبه که با کنار گذاشتن آدما خوب کنار میایین من خیلی وابسته خاطرات و وابسته کسانی که دوستشون دارم میشم ، وقتی کنارشون میذارم تا عادت کنم طول میکشه

منم با سرزدن مشکلی ندارم ولی اینکه چند ساله روز مشخصی حتمن باید بریم خسته شدم 🤕🤕 

وگرنه در حد سرزدن بود وسط هفته سرمیزدیم تمام