این چند روز سرگرم پاکسازی یخچال و کمد بودم
کلی خرت و پرت گذاشتم خروجی
یه قسمت از کمدم پر بود از پسته و بادوم و فندوق که از اول سال سر آجیل عید چون خندون نبود مونده بود مهرماه و فصل چیدن پسته هم شده بود هرکسی مقداری برامون اورده بود(خودمون زمین پسته نداریم😄) همه خندوناش خورده شده بود و بقیه ش مونده بود....خلاصه همت کردم همه رو شکستم و مغز کردم و مزه دار کردم مرتب دادم به همسر و پسرم ببره مغازه و مدرسه و یه مقدارشم گذاشتم یخچال به مرور استفاده بشه از کت و کول افتادم خداییش 🤪
یه حجم زیادی از این پسته ها رو مادربزرگ همسرم برامون فرستاده بود منم یه جعبه نبات گرفتم و رفتم ازشون تشکر کردم
وای وای دم اومدنی یه نصف گونی بزرگ از این پسته هایی که خندون نیست رو اورد داد به همسرم گفت بده بچه ها تو حیاط بشکنن بخورن سرگرم بشن!!
خدااااا
ممنونم ازشون ولی من کلی وقت گذاشته بودم از اون همه پسته ای که کسی حوصله مغز کردنشونو نداشت راحت بشم
به همسرم گفتم بیا چند قسمت کنیم ببریم خونه خواهرات و .... دو دستی گونی رو بغل کرده و اصلا اینکارو نمیکنم بذار تو کمد هروقت وقت داشتی یه کاسه بشکن و مغز کن،خورده میشه!!😑😑😑😑😑😑
خلاصه که چقدر خوشحال بودم از اینکه یه قسمت کمد خالی شده
خدایا شکر🚶♀️