مینیمالیست شدن یعنی چی؟

رفتارشون خیلی زشت بوده واقعا 

من خودم سفید دوست ندارم چون بعد یه مدت اون سفیدی اولیه رو از دست میده

ترجیح میدم دو رنگ متفاوت باشه که تشخیص راحت باشه کدوم حوله برای کی هست

کتری روحی ام کوچولو هست به درد مسافرت میخوره؟قطرش شاید ۱۵ سانت باشه

بعضی چیزها مثه اون سینی که دستش شکسته الان بذار تو بازیافتیا 

هرچی صبر کردی موقع اثاث کشی بذاری بیرون الان بذار عزیزم 

اره منم خیلی خوشم میاد

فقط باید وقت بذاری برا شستشو که یه وقت رنگ شون تغییر نکنه

ولی ما ۲ رنگ متفاوت گرفته بودیم که شناسایی شن از هم

الان اون سفید هارو نمیدونم کجا دیدم با حروف انگلیسی بزرگ اول اسم شون رو روش دوخته بودن انگار

سماور رو اگه فکر میکنی حالا حالاها مادرت استفاده نمیکنه و دچار انباشت میشه ببر بده از این مغازه هایی که سماور تعمییر میکنن یا بفروشش یا بده بهش، بگو بدن به یه مستحق

لبست نوشتم ازشون

آخه میخوام یواشکی بعضیارو بذارم،اون سینی شکسته و همسرم چیزی نمیگه

ولی چیزای سالم تو اساس کشی گم شه بهتره😂

الان از چشم همسرم دور بشن،ممکنه شامه اش تیز شه واس نقشه هام

آره همی بهتره، مامانم از سماور من خوشش نمی اومد

زمان خرید جهیزیه من گفتم سماور یخوام،گفت زشته نباشه

آخرش دیگه از این ۲ تیکه ها گرفتم که بیشتر خوشم می اومد، هم میشه روگازی استفاده کرد و هم با اون زیری اش

اره باید بشناسی طرف مقابل رو 

مثلا خاله من کلا دوست داره بچه هاش به جای سکه و شمش و ... بهش پول نقد بدن،ولی مادر من نه،اون تکه شمشی که بهش میدم نگه میداره باز یه جا میخواد به مناسبتی کادو بده استفاده میکنه

فقط هروقت کسی براش سکه ...میاره میده به یکی از ماها براش قیمت کنم چند میارزه تا ارزششو بدونه وقت کادو دادن 

اون سطل رو مامانمم دارن استفاده میکنن چون مرتب نبتون دستشونه سریع تو اون خالی میکنه یا بچه های من و داداشام اونجان اگه آشغالی رو بخوان بندازن اونجا دم دست تره تا هی برن سمت آشپزخونه و بیان،بستگی به سبک زندگی هرکسی داره 

ما خودمون استفاده ای نداریم قبلی هم تو آخرین اثاث کشی شکست و دیگه نگرفتم 

دوستان بحث سطل زباله و جا دستمال کاغذی شد من فکر کردم دیدم اصلا ازش خیلی وقته استفاده نمیکنم 

پس اینم شد خروجی امروزم😍🥰

زودی دست بکار شدم گذاشتم تو یه نایلون تا تو یه فرصت مناسب بدم به کسی که نیاز داره😉😊

صحبت سوغاتی شد به نظرم خوراکی اون شهر سوغاتی مناسبیه.

امروز نوبت پنتری بود ولی چون مرتب وبه قدر توان پاکسازی شده رفتم سراغ کمد رختخواب ها خوب خروجی که بتونم ّذارم بیرون نداشتم.بعد از بحث جهیزیه من هنوز با مبحث ورودی ها مسئله دارم.برای دخترم یه دست رختخواب آماده خریده بودیم.مادرم یه دست دیگه دادند نتونستم دست اش رد کنم.یه تشک بچه هم تو جهیزیه ام‌گذاشته بود‌الان این رختخواب هایی که مادرم دادم اضافه است[ناراحت میشه بذارم خروجی]

یه دست رختخواب هم مادرم همسرم تهیه کردند ما منزل شون شب نمی مونیم نهار یا شامم برم یه پتو نازک با کیسه خواب دخترم می برم[حالا خوبه رختخواب ها ندادن به خودم]ولی اونجا هم اضافه است.چند وقت پیش خونه یکی از اقوام‌نزدیک همسرم بودیم بالشت کوچیکی همسرم داد بهمون که اره یادگاری اینا قیافه من این شکلی😐

سر دیدنی دخترم خوراکی برام آوردند امروز باز کردم دیدم گوشت بوقلمون [خودم نمی خورم]بسته بندی کردم گذاشتم تو سبد تو فریزر هربار یه تیکه استفاده کنم تموم شه نوبت فریزر نبود ولی دیروز لیلی دیلی چالش فریزر داشت  بین کارام یه سر وسامونی به فریزر دارم.فریزرم تقریبا سبک

گوشت ولوبیا سبز وسیر وبستنی یه کم حبوبات آبگوشت که اضافه اومد موقع خیس کردن وکمی قارچ ودو قلم وسیله کیک پزی هام 

منم برای دختر داداشم (دختر پسرعموم )کلی لباس خوشگل می‌خریدم می‌رفتیم شهرشون می‌بردم براش  مادرش نمیذاشت بچه بپوشه حالا خودشم براش نمیخریدا همش پولشو میداد طلا 

خیلی زن خوبیه ولی خب نمیدونم چرا نمیذاشت (لباسها هم همه نوجوان پسند و خوب و محجبه 

خیلی فسقلی هست

بدرد دو نفره ها میخوره نه من و شما😅