2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7047017 بازدید | 684567 پست
الهام جون خوبی؟ من امروز حدوده ۲۰ کیلومتر پیاده روی داشتم برای کارم😥 به همسرم گفتم واقعا اگه ایندف ...

تو ك هرچي. گوشت داشتي با اين پياده رويا اب شد😄

كارت چيه؟

با ماشين برو بيا خب🤦‍♀️


خداجون دیدی چقد سختی کشیدم نینیمو نگه دار واسم ♥️

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



چند روز بعد پانکچر میشه حموم کرد. مردم از بی حمومی

همون روز نری بهتره

اما فرداش برو دیگه

مشکلی نیست

مرا هزار امید است و هر هزار تویی                شروع شادی  و  پایان انتظار تویی                 
آره ابن سينا رفت ولي ساعت ٩:٣٠ رسيده بود كه دكتر ساعت ١٠ رفت و بهش نرسيد. آباد پور هم سلن پلاس و ويت ...

همسر منم پيش جنتي عمل كرد خيلي با اخلاق بود خيلي

خداجون دیدی چقد سختی کشیدم نینیمو نگه دار واسم ♥️
خدا از دهنت بشنوه جفتمون با هم مثبت شیم😍😍من یکشنبه میخوام برم ازمایش

ان شاالله عزیزممممم🤲🌹❤️

خو وایسا باهم بریم   

خدایا هزاران بارشکرت بخاطر نعمتی که بهم بخشیدی🙏🏻فرشته نازم رو به خودت میسپارم 🌸
خواهر جون الان پاکم فقط 6 روز لکه بینی داشتم. رنگم آلبالوتیره زدم....هویج ای روزا کیلو 7 تومن پس رن ...

مبارکت باشه دوستم بهتون خوش بگذره و انشالله همش به مهمونی و عروسی باشید😘

مرا هزار امید است و هر هزار تویی                شروع شادی  و  پایان انتظار تویی                 

سلام دوستام ميشه كمكم كنيد. من تو سيكل انتقالم ديروز ١٣ سيكلم بود و ضخامت آندومترم ١٠ بود ولي سه خطي نبود. گفت اگر تا شنبه سه خطي نشه انتقال كنسل. كسي بوده مثل من باشه و واسش انتقال داده باشن؟ ضخامتاتون چند بود؟ خيلي نگرانم ممنون ميشم كمكم كنيد. 😢

خدایا شکرت🤲🏻به لطف خدا دوباره اومدی پیشم، میوه دلم 👨‍👩‍👦
روز ١٣ عزيزم  بيبي چك روز ٨ مثبت شد


من دیروز روز 8بود بیبی منفی بود تو کلا خیلی جلو  بودی دوقلو بارداری؟

گاهی آدم با وجود همه داشتن ها احساس تنهایی می کنه ...و این اولین باره که من تنهام ...دوست ندارم غمگین باشم ...اما ...چرا نمی تونم حرف دلمو به کسی بگم ... شاید هم کسی که باید بشنوه آمادگیشو نداره ...خدایا تو می دونی چی می گم حتی بدون اینکه بهت بگم خودت کاری کن که این حس و حالم از بین بره ...اشکی که میاد تا گوشه چشم ،بغضی که می فشاره گلو رو ...اما قورتش می دی و جهت نگاهتو عوض می کنی و ...تظاهر می کنی خوبی ...چرا امشب اینطوری شدم ؟؟؟؟خدایااا دلم مامان شدن میخواد دلم می خواد خبر بابا شدن شوهرمو بدم بهش دستمو بگیررر
عزیزم خیلی خیلی ممنونم بابت انرژی مثبتی که در جملاتت هست🌻🏵😘😍 دختر نازنین و مهربون من خداروشکر م ...

فدات بشم مهربون

انشالله که خدا صبر و استقامتش رو هم بهمون بده

نمیشه بهش فکر نکرد اما ته ته همه ی فکرها به این نتیجه برسیم که خدا اون بالا حواسش به ما هست

برات تو سال جدید آرزو میکنم انقدر معجزه ببینی که شوکه بشی از خوشی💖💖💖💖

مرا هزار امید است و هر هزار تویی                شروع شادی  و  پایان انتظار تویی                 

خیلی دعا کردم اونایی که امروز ازمایش داشتن با جواب بتای مثبتشون بیان...واقعا نمیدونم چی بگم.ناراحت شدم اما در نهایت خودتونو نبازین عزیزای من‌‌.قوی و مصمم ادامه بدین تا رسیدن به خواسته تون.امیدوارم به زودی لطف خدا شامل حالتون شه و مامان شدنتونو جشن بگیریم.امیدوارم هرکی ازمایش داره چند روز دیگه خوش خبر باشه برامون

خدایا شُکرت...قشنگترین اتفاق زندگیمو،پرنسس نازم رو به دستای امن و مهربون خودت سپردم❤ خودت مواظبش بـاش خداجونم
فدات بشم.....  شکر خوبم....  با این شیطونکها بعضا جسما کم میارم اما بازم شکر.....  ...

فداااات عزیزم. خدا حفظشون کنه،انشالا بلا دوره. همسر منم مشکل دیسک کمر داره، یه دوره فیزیوتراپی تخصصی رفت که هم دستگاه میذاشتن هم ماساژ دستی هم ورزش زیر نظر خودشون و هم لیزر. کارشون محشر بود. همسرمن دیگه 2 دقیقه هم نمیتونست سرپا وایسته، حتی دراز کشم درد داشت.یه سری ورزشم داده بودن تو خونه انجام بده که مصادف شده بود با آی وی اف من  ، دیگه اونا رو بیخیال شد. اسم جاش رو یادم نمیاد اما تو خیابون مطهری بود. اگه خواستی بگو اسمشم برات پیدا میکنم

لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

*****

بچه ها یه سوال خیلی خیلی مهم دارم.من اینجا موندم تا روز ازمایشم و خیالم راحت شه بابت همه چی.اما فردا که کارم تموم شه باید برگردم 

به شهر خودمون و از اینجا تا شهرمون ۸-۹ ساعت راهه!حالا واقعا نمیدونم ریسکه رفتنم یا اینکه موردی نداره و اتفاقی برای نی نیم نمی افته؟کسی تو شرایط من بوده که بعد مثبت شدنش همون اوایل مجبور به سفر رفتن شده باشه؟اگه سفر تفریحی بود قیدشو میزدم چون واقعا ارزش ریسکشو نداشت.اما مجبورم برم خونه م😐و اینکه قراره ۴ ساعتشو که رفتیم شب بمونیم و بقیشو روز بعد بریم و البته هر یک ساعتو توقف کنیم .داریم با ماشین شخصی میریم اما اگه نظر و پیشنهادی دارین ممنون میشم کمکم کنین

فردا سعی میکنم از دکتر بپرسم اما انگار دکترا خیلی بی تفاوتن نسبت به این مسائل و ماها که به سختی باردار شدیم حساسیم رو این قضیه!

حس میکنم اگه همون روزای اول رفته بودم بهتر بود.الان بخاطر دوری و خوب نبودن مسیر یکم نگرانم

خودم به مسافرت هوایی فکرکردم که حداقل یه ساعته میرسم اما اونم مشکلات خودشو داره از یه سری جهات.با قطار هم که میترسم بیشتر تکون بخوره و خسته کننده تر هست.نظری داشتین ممنون میشم کمکم کنین بچه ها

خدایا شُکرت...قشنگترین اتفاق زندگیمو،پرنسس نازم رو به دستای امن و مهربون خودت سپردم❤ خودت مواظبش بـاش خداجونم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز