ببین قبول دارم که خیلی چیزا رو تجربه نکرده مثلاً اصلاااا یادش نمیاد و همسرم و زن سابقش که مادر این بچه باشه با هم زندگی کرده باشن...سفر رفته باشن و...چون اون زمان جدا شدن و بچه بوده.
اما به جرات می تونم بگم همسرم و اون خانم بی نظیرترین پدر و مادر براش بودن خودشم گفته و میگه.
هیچ پدری تا به حال ندیدم مثل همسرم پا به پای پسرش باشه گاهی اوقات دوستاش بهش میگن دروغ میگی باباته،،بابات نیست و داداشته چون میره راحت باهاشون ارتباط می گیره اصطلاحات این دوره رو راحت جلوش میگن این جور نیست بدش بیاد اخم کنه.
یا مادرش هیچ وقت ندیدم پسری به این سن و سال بدون این که کسی بهش بگه کار خونه کنه،،مرغ پاک می کنه از صد تا مرغ فروش بهتر،،سبزی پاک می کنه که فقط میگی نگاه کنم و اینا رو مدیون تربیت مادرش و شوهرمه.
منظورم از جلوتر بودن اینه که قوی و مسئولیت پذیر بار اومده و به اندازه ی خودش هم بچگی کرده پا به پاش شوهرم رفته و میره...اما از این طلاق براش بت و تابو نساختن...عین همسرم شده حتی تن صداش هم داره عین خودش میشه...گاهی اوقات به شوهرم میگم چه جور می تونی انقدر صبور باشی من می زنم تو سر خودم گریه می کنم غر می زنم اما تو نه...بدترین روزا هم گذروندی و دقیقاً پسرش هم عین خودش شده.