اسی همشو تعریف کن کامل
من اول فلج شدم بعد از اینکه از بیمارستان اومدم
منو آوردن خونه
ولی من احساس میکنم روحم واقعا می‌خواسته از بدنم جدا بشه وقتی بیمارستان بودم چون داشتم خانواده رو می‌دیدم ولی خودم نبودم بیمارستان بودم و صدا هم می‌شنیدم ولی اونها نمی‌فهمیدم که من اینجام
ولی تجربه مرگم تو خونه بود و وارد یه تونل شدم که خیلی خوشگل بود و یا سرعت نور تو تونلی که رنگهای عجیبی داشت به طوری که بهترین هنرمندان هم نمیتونن اون رنگارو بسازن
خداوند تمام اتفاقاتی که قراره در این دنیا برام بیفته رو بهم گفت و بهم یه چیزی داد
معذرت می‌خوام نپرسید چون هنوز خودم با این موضوع مشکل دارم
و کارکنان اونجا دست منو گرفت درصورتی که من دست نداشتم و من می‌دیدم ولی چشم نداشتم می‌شنیدم ولی گوش نداشتم
در واقع فکر میکردم که جسمم ولی واقعا روح بودم
و غیره اگه خیلی مشتاقی بیا پیوی بخدا میترسم اینجا بگم
عزیزم چیزی که تجربه کردی عین واقعیته ... حالا اینکه کسی باور نمیکنه بخاطر اینه که خیلی ها اعتقادی به معاد و زندگی دوباره ندارن متاسفانه و اینکه خانوادت چیزی از اون روزا نمیگن چون خیلی براشون سخت و دردناکه و نمیخوان دوباره یادآوریش کنند... پیشنهاد من اینه برای اینکه آروم سی با یه کارشناس مذهبی صحبت کن ،💗
من اول فلج شدم بعد از اینکه از بیمارستان اومدم
منو آوردن خونه
ولی من احساس میکنم روحم واقعا می‌خواسته از بدنم جدا بشه وقتی بیمارستان بودم چون داشتم خانواده رو می‌دیدم ولی خودم نبودم بیمارستان بودم و صدا هم می‌شنیدم ولی اونها نمی‌فهمیدم که من اینجام
ولی تجربه مرگم تو خونه بود و وارد یه تونل شدم که خیلی خوشگل بود و یا سرعت نور تو تونلی که رنگهای عجیبی داشت به طوری که بهترین هنرمندان هم نمیتونن اون رنگارو بسازن
خداوند تمام اتفاقاتی که قراره در این دنیا برام بیفته رو بهم گفت و بهم یه چیزی داد
معذرت می‌خوام نپرسید چون هنوز خودم با این موضوع مشکل دارم
و کارکنان اونجا دست منو گرفت درصورتی که من دست نداشتم و من می‌دیدم ولی چشم نداشتم می‌شنیدم ولی گوش نداشتم
در واقع فکر میکردم که جسمم ولی واقعا روح بودم
و غیره اگه خیلی مشتاقی بیا پیوی بخدا میترسم اینجا بگم
