2777
2789
عنوان

از سمی ترین مهمونی سال برگشتم

| مشاهده متن کامل بحث + 1474 بازدید | 53 پست
طولانی شده یکمتا قبل از سالگرد عقدشون بفرستشون برن خونه خودشون بسلامتی

پسرم سربازه تموم بشه عروسم هم سنش کمه یک کم سنش بره بالا بتونه ازعهده زندگیش بربیاد

ازخدا میخوام به تمام ارزوهاتون برسین

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن زیره "رژیم فستینگ "گرفته

عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم رژیم فستینگ بگیرم. سریع دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف خوب هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بسلامتی چه زود واسه ش زن گرفتی

آره پدرم رو درآورد وقتی پسر نیاز به ازدواج پیدامیکنه این که کارنداری سربازی خونه نداری بهت زن نمی‌دن براش منطقی نیست حرف خودش رو میزنه الاوبلا من زن می‌خوام بیشتر ازچهل جا رفتیم هی سر دووندم گفتم شاید هوسه از سرش بیفته ولی نشد که نشد 

ازخدا میخوام به تمام ارزوهاتون برسین
آره پدرم رو درآورد وقتی پسر نیاز به ازدواج پیدامیکنه این که کارنداری سربازی خونه نداری بهت زن نمی‌دن ...

الهی😍😂

چقدر پافشاری کرده😍😁

حالا داداش منم یه مدت خیلی ازدواجی بود بعد که مامانم با توضیحات و بعضاً توپ پر حالیش کرد که فعلاً وقتش نیست کوتاه اومد

تا اینکه ۲۶ ساله ش شد عاشق خواهر یکی از همکاراش شد 

۵ ساله ازدواج کرده خداییش خانمشم خیلی بادرک و شعوره

ببین من هم این مشکلات رو اول ازدواجم زیاد داشتم ، یعنی بزرگترین استرسم رفتن خونه مادرم بود ، من ۵ تا دایی داشتم هرکدومشون یه ادا همه هم با مادرم تو یه ساختمون . شوهرم  راست میرفت ایراد ، چپ یه ایراد . اینجور بگم که بهانه هاشون طلاق مامان و خاله ام رو باعث سد ، براهمین درس عبرت شد برام . تازه از برخی جهات سوهر شما نسبت به شوهر من بهتره ولی بهانه اشون براه بود بیشترم از حسادت !تازه من خواهرمم باهام لج بود چون همه با ازدواجشون مخالف بودن رقابت عجیبی باهام داشت و همیشه در حال داستان ساختن پشت سرم بود . باز تو خواهرت هواتو داره . مادرم خوب بود ولی باورهاش زیر سلطه فکری خانواده اش بود . براهمین دایم نظرش عوض میشد . الان خوب شده و کوچکترین نظری حتی در بدترین شرایط همسرم نمیده ، چون فهمیده من اجازه نمیدم 

براهمین تنها چاره ات نادیده گرفتن کاملشون هست اخه دختر خوب چه اصراریه بعد ماحرای اول عید به این سرعت رفتید دست بوسی پدری که حتی برا ظاهرم شده نیومده وساطت کنه ؟ 

حالا رفتید چرا شام رفتید ؟ یه سرکوتاه بزن ! چرا اینقدر خودتو باهشون درگیر می کنی . بگو سرم شلوغه و تمام ! میخوای قباله رو بزری فردا پس فردا شوهرت بفهمه و باعث دلخوری بشه ؟ نبر هرچی هم گفت بگو چشم دفعه بعد بحثم نکن هردفعه بگو یادم رفته بپیچونش !!! اصلا نرو ببینشون . فردا نیای بگی عیدی دعوتشون کردم ها ، تو الان باید طلبکار میبودی نیومدی دنبالم پس من حرفی باهاتون ندارم !!! 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز