س روزفوت شده تنهایت خونه کسی نیست
الهی بگردم ثلی واقعا خوشبحالش کگریه میکنه
من هیچی از روزای اولفوت پدرم یاپم نیست اصن ی حس عجیب بودم همش ب بقیه نکاه میکردم دختر همسایمون اشکمیریخت برا باباممنمیگفتممگمیشه دل اون بسوزه برا بابامدلمنن
اخرین بار رفتیم دیدن بابام سرخونه خواهرام از هوشرفتن من انقدر اوکی بودم ازش عکس گرفتم توکوشش قران خوندم شوهرم بغلم کرد بلند گریه میکرد من فقط میگفتم اروم باش اصن نمیتونم بگم چحالی بودم فقط دلممیخواست چشام ببندم زمان خیلی بگذره
دقیقا از بعد۴۰انگار از شوکدراومدمهمش میگم چرا جیغ نمیکشیدم چراخودموسبکنکردم الان مثدیوونه ها شدم رثزی نیست گریه نکنم ارومنمیشم هیچجوره