هر جا رفتم عید دیدنی همه دعوام کردن فقط دارم میترکم

اسی جان همیشه این حرفا هست حالا شیرخشک مگه چشه؟منم چن ماه دیگه فندقم بدنیا بیاد با اینکه شیر دارم ولی واقعا سختمه هرحا میری باید سینتو دربیاری بهرحال دختر اولی من بخاطر باردار شدنم تو دوران شیرخوردنش مجبور شد شیر خشک بخوره یه مدت واقعا هم دوست داشت.یه چیزیم بگم همه اونایی که منو سرزنش میکردن بابت بچه داری و این حرفا الان که میبینن دخترای من چقدر ماشالله خوب رشد کردن و چه تناسب اندام و شخصیتی دارن خودشون لال شدن یکیشون بزور غذا می‌کرد توحلق بچش الان دختر۱۳ سالش هم اعتمادبنفس نداره هم اونقدر چاق شده آدم دلش می‌سوزه.تو کار خودتو بکن اسی جان

بگو صاحب اختیار بچم خودمم 

اگه میخایی زیاد بحث نکنی بگو بچه سینه مو نمیخاست یا شیر نداشتم‌دکتر شیرخشک داده 

ببین من اول حق رو به استارتر دادم و گفتم دیگران حق دخالت ندارن

ولی دیگه وقتی یه مادر خیلی کم کاری کنه دیگران دلشون ب حال نوزاد میسوزه و مجبورند تذکر بدن

نوزاد درد داره ایشون تا یه ماه نمیخوان ببرنش دکتر تازه این وسط سفر هم میرن

من خودمو اصلا مادر نمونه ای نمی‌دونم ولی بخاطر درد شده بچم رو  شبونه دکتر بردم

دکتر  بردن رو جدی وایسا 

سرچ کن متخصص گوارش و جدی وایسا باید ببرمش

گفت شوهرم نمی‌بره

آدم نمیدونه بعصی شوهرا چه اخلاق هایی دارن که

درهرحال باید جدی وایسه برا دکتر بردن

شوهر نبره مادر پا نداره خودش ببره؟

اسنپ ،پیاده و آژانس ،با برادر و پدر و پدرشوعر ببرن...

شوهر بیخیاله و  نمیبره مادر  زور و دعوا راه بندازه

اون بچه داره اذیت میشه ک مدام گریه می‌کنه یا شیرخشکش بهش نساخته و باید عوض بشه یا کولیک و رفلاکس داره ،مادر دلش رحم نداره میخواد سفر بره و دکتر نبره؟

آفرین معلومه دختر باهوشی هستی روح و روان مهمترین چیزیه که وجود داره و باید خیلی مواظبش باشیم.خواهرم ویلا داره شمال از قبل عید اصرار اصرار بیا سر بزن نمیرم چون از رفتارشون و طرز برخوردشون خوشم نمیاد.امسالو با خانواده داداشم گذروندم اونقدر بهم خوش گذشت که هیچوقت همچین عیدی نداشتم دیشبم تا ساعت ۳ پیشمون بودن حتی همسرمم اعتراف کرد که عید خوبی داشتیم.

امسال عید فقط واسه خودم بودم ولی سالای پیش واسه دیگرانی که ارزش رابطه ندارن 

دقیقا کار درستی کردی.منم با برادرم مشکل دارم.سالها پول و ارث و روح و روانمون رو برده.با اینکه تو مشکلات کمکش کردیم بازم زبونش درازه.بعد از یکسال دیدمش(با ما زندگی نمیکنه) اما دیدم روحم داره آزار میبینه.تو ده دقیقه وسائلمو جمع کردم و اومدم خونه.راحت خوابیدم. 

چرا وقتی میدونیم یه سری از ادم ها آزارمون میدن باید بشینیم و تحمل کنیم؟ چون پدر و مادرا میخوان؟

واقعا کار درستی کردی آفرین .از وقتی این روشو بکار گرفتم اونقدر آروم شدم اصلا اعتمادبنفس پیدا کردم چن نفریم بهم گفتن فلانی چقدر تغییر کردی البته از جنبه مثبت

اسی جان زنداداشم قرص تاوانکس میخوره و یه شربت گیاهی به اسم اپیوکاف تحت نظر یه فوق تخصص ریه هست اون بهش داده 

اصلا گوش نده بزار هی بگن جوابشونو ندی از هزار تا حرف بدتره