مناجات_با_امام_زمان#
از این گذشته ی غرقِ گناه حیرانم
عجیب کم شده میزانِ دین و ایمانم
به چشمِ خَلق لبم گرمِ ذکر و تسبیح است
ولی چه گویم از آن لحظه ای که پنهانم ؟
چه بد شده است که عادت به معصیت کردم؟
اسیرِ شهوت و در دام نفس زندانم
چه گویمت به جز از این که مدتی چند است
نشسته لکّه ی عصیان به روی دامانم
خلاصه عرضِ من این است که ضرر کردم
هرآنچه کرده ام از اوّلم به الآنم
اگر مرا تو نبخشیده ای هنوز ، ... امشب
به جانِ مادرتان بگذر از گناهانم
مرا حرم ببری ، خوب میشوم آقا
چه میشود که شبی هم کنی تو مهمانم؟
به حقِ شاهِ غریبی که تشنه لب جان داد
ببند چشمِ خودت را به روی عصیانم
برای بخشش من روضه ای فقط کافیست
اگر اجازه دهی روضه این چنین خوانم
(بلند مرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد)
صدای مادرش آمد ، غریبِ عطشانم !
سروده : #یونس_وصالی