جاریم کمتر اذیت میکنه ولی مامانش اینقدر وقیح و پررو هست که علنی و مستقیم باهام لج میکنه و اذیتم میکنه
از وقتی باردار شدم و خانواده شوهرم بهم توجه میکردن اینا با من لج شدن وقتی سیسمونی خریدم اومد دید همه چی خریدم و هیچی کم نیست برگشت گفت ولی من حتما به جای این همه خرت و پرت الکی واسه نوه م ماشین میخرم تا بزرگ شد استفاده کنه
اومده بود خونه م میگفت آخی وسیله هات مارک هاشون فرق میکنه من واسه دخترم بهترین جهاز همه ست یه مارک میدم
الان گیر داده به بچه م قبلا نمیسوختم چون با خودم کار داشت ولی الان با بچه م کار داره همش میگه واه چقدر لاغر شده اونوقت همه میگن روز به روز داره چاق تر میشه با وزن ۴۱۰۰ اومد دنیا میگفت آخی بچه ت چه کوچیکه بچه های من تپل بودن بعد وسط جمع داد میزد دختر من الهی دو قلو بیاره خودم کمکش بزرگ میکنم اونوقت جاریم هنوز عقد بود