من تو عقدم ی شهر دیگه زمدگی میکنه همسرم بعد خونشون دوبلکس هست ما طبقه بالا هستیم هر موقع ک من میام ...
بعد من یکم لباس هام اینور اونور میندازم میدونم کارم بد بود
ولی من گذاشته بودم فردا جمع کنم بعد مادرشوهرم دوسه بار یهویی امد بالا امروز آمده بود بالا سر من شوهرم ک مارو بیدار کنه بعدش هم آمد ب تمیز کاری مام پاشدیم تمیز کاری همینجور ک داشتم لباس تا میگردم یهو گفت تو خانوادمون ب شلختگی تو نداشتیم شرم اوره
میدونم من کارم بد بود اما از این حرفش ناراحت سدم میتونست بهم بگه خونه رو تمیز نگه دار
فقط ۴ تا لباس رو کاناپه بود